محمد سعید مقصودی؛* شاهنامه به قلم حکیم ابوالقاسم فردوسی (زیسته در قرن چهارم هجری_ایران) شاعر، نویسنده، ادیب و حماسه سرا، بدون شک به عنوان مهمترین اثر حماسی تاریخ ادبیات ایران و یکی از تاثیرگذارترین حماسه سراییهای تاریخ ادبیات جهان میباشد تا آن جا که میتوان آن را در ردیف آثار کم نظیر ادبیات حماسی جهان همچون ایلیاد و ادیسه آثار منظوم حماسی یونان باستان، مهابهاراتا اثر منظوم حماسی هندی، ایکه اثر منظوم حماسی ژاپن باستان یا ملکه پریان اثر منظوم حماسی ادبیات انگلیس قرار داد.
این اثر حیرت انگیز از جهات گوناگونی شایستهی بررسی است که در طول دوران محشا نویسان ادبی و شاهنامه پژوهان در مورد آن مطالب فراوانی را بیان نموده اند تا به امروز که اهالی ادبیات هر کدام به سهم خود این کتاب مرجع ادبیات را مورد کند و کاو قرار داده اند.
به عقیده نگارنده نیز، شاهنامه دارای نکات قابل تفسیر فراوانی از جهات گوناگون شکلی و محتوایی بوده که میتوان در خصوص آن با تامل بیشتر و نگاهی شهودی سخن به میان آورد. یکی از این گزارههای ادبی ” فر، فره ایزدی ” است.
طبق مندرجات زامیادیشت (قسمتی از اوستا) ” فر چنین تعریف میگردد نوری است ایزدی که به دل هر که بتابد، از همگنان برتری یابد. از پرتو این فروغ است که شخص به پادشاهی میرسد، شایسته تاج و تخت میشود آسایش گستر و دادگر و همواره کامیاب و پیروزمند میشود و نیز از نیروی این فروغ است که کسی در کمالات نفسانی و روحانی کامل میگردد و از سوی خداوند به پادشاهی برگزیده میشود. “
بر طبق آموزههای شاهنامه، فره فروغی است که یزدان به برگزیدگان خود میبخشید. آن را عموما همچون پارهای از نور میبینند و گاه نیز آن را به شمایل کبوتر، شاهین یا گوسفندی تصور میکردند دیوان اهریمنی که همواره در پی آزار ایزد بودند و به زیبایی و روشنی جهان هرمزد رشک و حسد میبردند برای ربودن فره ایزدی بسیار کوشیدند.
جناب فردوسی، پادشاهان کیانی را صاحب ” فره ایزدی ” میدانستند. چه اینکه پادشاهانی مانند منوچهر و تهمورس (به اشتباه طهمورث نگاشته میشود) با توسل بر مبنای ابوالبشر از هرگونه بدی و تاریکی خود را پالایش نموده و نور ایزدی بر ایشان منور شده
چنان شاه پالوده گشت از بدی / که تابید بر او فرهی ایزدی
و شاهان کیانی مثل نوذر و جمشید در دام تکبر اسیر شده و فره ایزدی از ایشان رخت بسته است
چو این گفته شد فر یزدان از اوی / بگشت و جهان شد پر از گفت و گوی
یا جاه طلبانی همچون افراسیاب تورانی در طول دوران حیات خود، همواره به دنبال تصاحب فره بوده و از این موهبت ناکام ماندند….
اما این مفهوم شاهنامه همچمون معانی دیگر آن، صرفا در چهارچوب داستانهای اساطیری تعریف نمیگردد.
با عنایت بر آموزههای زبان پارسی میانه (زبان پهلوی باستان) و تعمق در کتب مرجعی همچون اوستا میتوان رد پای این معنا را در روتین روزمرهی فرهنگ مردم مهمترین زبان پهلوی (لکی) مشاهده نمود.
زبان لکی به عنوان یکی از کهنترین زبانهای کشور و جهان، (گسترهای جغرافیایی از شمال تا غرب و جنوب غرب کشور دارد) ارتباط تنگاتنگی با ادبیات منظوم و منثور ایران مخصوصا شاهنامه داشته، گویی جناب فردوسی در زمان نگارش شاهنامه همانطور که داستانهای کهن و باستانی را گرد آوری نموده سری هم به پس کوچههای ماداکتو (مهمترین شهر لک نشین از باستان تا کنون) زده یا حد اقل به مطالعه تفصیلی زبان مذکور پرداخته و از آن تاثیر پذیرفته و بر آن تاثیر گذارده است.
گواه این ادعای نگارنده را میتوان در فرهنگ گفتاری و نوشتاری مردم این دیار به تماشا نشست. اگر پای صحبت کهن سالان این دیار نشست خواهیم دید که چه ارتباط غیر قابل انکاری میان بیان ایشان و آموزههای ادبی موجود است. (بیشتر ریش سفیدان ابیات فراوانی از دیوان شعرا مخصوصا شاهنامه را از بر هستند) به طور مثال در خصوص موضوع این مکتوبه، مردم این دیار هنگامی که از شخصی نا امید شوند میگویند
فِلونَه کَس نیر پَریاسِه / فره از نهاد فلانی رخت بسته
فلونَه کَس بی نیرَه / فره در نهاد فلانی یافت نمیگردد
نیر نآشتِه فلونَه کس / فلانی از فره بی بهره است
و..
باری، نظر به آنچه گفته شد فرهنگ و ادبیات گفتاری_نوشتاری ادبیات فارسی و فولکلور، از جهات گوناگون بر یکدیگر منشا تاثیر و تاثر بوده و انطباق ساختاری و معنایی آنان بر دکترین اهل فن این حوزه پوشیده نیست.
پس شایسته است هر اندیشمندی به قدر سهم خود بر معرفی، تبیین و تحلیل این معانی غنی اهتمام ورزیده و پاسدار فرهنگ کلاسیک و فولکلور ایران بزرگ باشد.
کارشناسی ارشد حقوق کیفری و جرم شناسی*
source