Wp Header Logo 2431.png

فرارو- گرگوری گاوس استاد علوم سیاسی دانشگاه ورمونت.

به گزارش فرارو به نقل از موسسه کشور‌های عرب خلیج فارس در واشنگتن، انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده میان دونالد جی. ترامپ، رئیس‌جمهور پیشین جمهوری‌خواه و کامالا هریس، معاون فعلی رئیس‌جمهور دموکرات، به رقابتی حساس و نفس‌گیر تبدیل شده است. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند که رقابت در ایالت‌های کلیدی بسیار فشرده است و آرای الکترال این ایالت‌ها که در سیستم پیچیده کالج انتخاباتی نقشی تعیین‌کننده دارند، سرنوشت نهایی انتخابات را مشخص خواهند کرد.

با این حال، نتیجه این انتخابات احتمالاً تأثیرات فوری و چشمگیری بر سیاست‌های ایالات متحده در قبال کشور‌های خلیج فارس و خاورمیانه نخواهد داشت. هر دو نامزد از حمایت نظامی اسرائیل در برابر غزه و لبنان پشتیبانی می‌کنند، اگرچه تفاوت‌هایی در لحن و رویکرد آنها وجود دارد. سیاست خلیج فارس به‌عنوان محور اصلی کمپین هیچ‌یک از نامزد‌ها مطرح نشده است، اما اختلافات در نگاه آنها به منطقه می‌تواند در میان‌مدت تأثیرگذار باشد. علاوه بر این، سیاست‌های اقتصادی این دو نامزد ممکن است در بلندمدت بر تقاضای جهانی انرژی تأثیر بگذارد.

دونالد ترامپ یا کامالا هریس؟ تغییرات فوری در کار نخواهد بود

هیچ‌یک از نامزد‌ها وعده تغییرات فوری در سیاست‌های ایالات متحده نسبت به خلیج فارس یا خاورمیانه نداده‌اند. اگرچه کامالا هریس در اظهارات عمومی خود نگرانی بیشتری نسبت به امنیت غیرنظامیان فلسطینی و حق تعیین سرنوشت آنها ابراز کرده است، اما همچنان از سیاست‌های دولت جو بایدن که به حمایت کامل از اسرائیل متعهد است، پیروی می‌کند.

هنوز مشخص نیست که آیا مواضع کامالا هریس ناشی از باور‌های شخصی اوست یا صرفاً به دلیل وفاداری به نقش معاون رئیس‌جمهور است، اما تفاوت اساسی میان او و بایدن در خصوص اسرائیل دیده نمی‌شود. هریس نماینده نسلی جدید در حزب دموکرات است که اعضای جوان‌تر آن، به جای حمایت بی‌چون‌وچرا از اسرائیل، توجه بیشتری به حقوق فلسطینیان دارند. با این حال، این دیدگاه‌ها بیشتر در میان دموکرات‌های جوان‌تر رایج است، زیرا هریس در طول فعالیت سیاسی خود به‌عنوان حامی اسرائیل شناخته شده است.

هیچ‌یک از نامزد‌های ریاست‌جمهوری، چه دونالد ترامپ و چه کامالا هریس، به‌طور مشخص از کاهش تعهدات امنیتی ایالات متحده در خلیج فارس یا خاورمیانه حمایت نکرده‌اند. این رویکرد تفاوت قابل‌توجهی با سه دوره پیشین دارد، جایی که باراک اوباما، دونالد ترامپ و جو بایدن همگی با وعده کاهش حضور نظامی و دیپلماتیک در خاورمیانه و تمرکز بر شرق آسیا وارد کاخ سفید شدند.

 از میان آنها، تنها جو بایدن به‌طور عملی در این زمینه گام برداشت و به حضور نظامی آمریکا در افغانستان پایان داد.  با این حال، هیچ‌یک از این رؤسای جمهور نتوانستند به‌طور کامل از درگیری‌های مستقیم در منطقه دوری کنند. باراک اوباما نیرو‌های آمریکایی را برای مبارزه با داعش به عراق و سوریه اعزام کرد و تلاش داشت این بار را با همکاری شرکای کلیدی آمریکا تقسیم کند. دونالدترامپ نیز این جنگ را ادامه داد و با سیاست «فشار حداکثری» بر ایران، به افزایش تنش‌ها دامن زد. جو بایدن نیز در تلاش برای عادی‌سازی روابط میان عربستان سعودی و اسرائیل به ریاض پیمان دفاعی پیشنهاد داد و پس از حمله ۷ اکتبر، حمایت کامل از اسرائیل و مشارکت در کمپین دریایی علیه انصارالله یمن را اعلام کرد.

به‌نظر می‌رسد به‌دلیل تمرکز شدید ایالات متحده بر منطقه پس از حمله ۷ اکتبر، هیچ‌یک از نامزدها، چه ترامپ و چه هریس، به سیاست «چرخش از خاورمیانه» اشاره‌ای نکرده‌اند. با وجود نگرانی شرکای خلیج فارس از قابلیت اعتماد به واشنگتن، نشانه‌ای از تغییر اساسی در رویکرد نظامی آمریکا در منطقه از سوی این دو نامزد دیده نمی‌شود. همچنین، انتقاداتی که در گذشته در کارزار‌های انتخاباتی از عربستان سعودی شنیده می‌شد، این بار غایب است. در انتخابات ۲۰۱۶ ترامپ و در انتخابات ۲۰۲۰ بایدن انتقادات شدیدی به عربستان سعودی داشتند؛ بایدن حتی این کشور را «منفور» خوانده بود. اما هر دو پس از رسیدن به قدرت، به سرعت به اهمیت حفظ روابط مثبت با ریاض پی بردند—هرچند ترامپ این تغییر را سریع‌تر از بایدن پذیرفت. در این انتخابات نیز به نظر می‌رسد هر دو نامزد به‌خوبی از نقش کلیدی عربستان سعودی در موفقیت هر ابتکار دیپلماتیک در منطقه آگاه هستند.

دونالد ترامپ به سیاست خارجی رویکردی کوتاه‌مدت و معاملاتی دارد و از نظر اقتصادی به مرکانتیلیسم معتقد است. با توجه به ثروت کشور‌های عربی حاشیه خلیج فارس، او به دنبال حفظ روابط مستحکم با آنهاست و تلاش خواهد کرد تا این کشور‌ها را به خرید کالا‌هایی نظیر تسلیحات، نیروگاه‌های هسته‌ای و فناوری‌های پیشرفته از ایالات متحده ترغیب کند. احتمالاً دونالد ترامپ سیاست جو بایدن در ارائه پیمان امنیتی به عربستان سعودی و کمک به توسعه زیرساخت‌های هسته‌ای این کشور را ادامه خواهد داد، اگرچه این موضوع ممکن است با مخالفت شدید دموکرات‌ها در کنگره روبه‌رو شود.

دونالد ترامپ، چین را رقیب اصلی آمریکا می‌داند و خواهان این است که کشور‌های عربی حاشیه خلیج فارس در تمامی مسائل مربوط به رقابت با پکن در کنار واشنگتن باشند. همچنین، ایران در دیدگاه ترامپ دشمن اصلی ایالات متحده در خاورمیانه است و او احتمالاً مشاورانی با دیدگاه‌های سختگیرانه جمهوری‌خواهان در قبال ایران انتخاب خواهد کرد. هرچند ترامپ گاهی از «معامله‌ای بزرگ» با ایران سخن می‌گوید، اما سیاست کلان او مبتنی بر ادامه فشار حداکثری بر تهران خواهد بود.

نگاه به چین به‌عنوان چالش اصلی ایالات متحده، به یکی از معدود موضوعات مورد توافق هر دو حزب در آمریکا تبدیل شده است. بنابراین، در دولت کامالا هریس نیز احتمالاً حمایت از کشور‌های عربی حاشیه خلیج فارس در رقابت‌های اقتصادی و دیپلماتیک با چین ادامه خواهد یافت. موضوع چین یکی از دلایل اصلی ارائه تعهدات امنیتی جدید دولت بایدن به عربستان سعودی بوده است. با توجه به این که انتظار می‌رود هریس نیز تیم سیاست خارجی خود را از میان افراد باتجربه دولت بایدن انتخاب کند، رویکرد او به روابط با کشور‌های خلیج فارس احتمالاً مشابه سیاست‌های بایدن خواهد بود. هرچند هنوز مشخص نیست که هریس تا چه اندازه مایل به ارائه توافقات خاص به عربستان سعودی خواهد بود، اما به نظر نمی‌رسد که با مواضع شدید ضدعربستانی برخی دموکرات‌ها وارد کاخ سفید شود.

تفاوت اساسی میان دولت هریس و دوره دوم ترامپ در قبال ایران آشکار خواهد شد. با توجه به حملات موشکی اخیر ایران به اسرائیل، بعید است که کامالا هریس در کوتاه‌مدت به‌دنبال روابط نزدیک با ایران باشد. با این حال، توافق هسته‌ای با ایران همواره یکی از ارکان سیاست خاورمیانه‌ای دموکرات‌ها بوده است. باراک اوباما موفق به امضای توافق برجام شد و جو بایدن نیز تلاش کرد تا به این توافق بازگردد، هرچند در احیای آن موفق نبود. با توجه به اظهارات مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور ایران، درباره تمایل به بازگشت به مذاکرات هسته‌ای، احتمال زیادی وجود دارد که در دوران ریاست‌جمهوری هریس، مذاکرات دوجانبه بین ایران و آمریکا از سر گرفته شود، مگر اینکه تنش‌های میان ایران و اسرائیل مانع این امر شود.

تقاضای انرژی و اقتصاد جهانی

در ظاهر، دونالد ترامپ و کامالا هریس رویکرد‌های کاملاً متفاوتی به مسائل انرژی دارند. ترامپ که پیش‌تر ایالات متحده را از توافقنامه اقلیمی پاریس خارج کرده بود، اعلام کرده است که در صورت بازگشت به قدرت، دوباره این اقدام را تکرار خواهد کرد. در مقابل، هریس به‌شدت متعهد به اجرای تعهدات آمریکا در چارچوب توافق پاریس خواهد ماند. بااین‌حال، در زمینه تولید انرژی، تفاوت چندانی میان این دو دیده نمی‌شود. ترامپ با شعار «حفاری کن، حفاری کن» به افزایش تولید نفت و گاز تأکید دارد و هریس، با وجود تمرکز بر مقابله با تغییرات اقلیمی، همچنان از رشد تولید انرژی فسیلی حمایت خواهد کرد. تفاوت اصلی آنها در میزان حمایت و یارانه‌هایی است که هر یک برای توسعه انرژی‌های پاک و جایگزین‌ها در نظر دارند.

اما تأثیرات بلندمدت این انتخابات بر بخش انرژی بیشتر از منظر رشد اقتصادی جهانی و تقاضای بین‌المللی انرژی اهمیت خواهد داشت. دونالد ترامپ به‌دنبال تغییر اساسی در سیاست‌های سنتی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم است؛ سیاست‌هایی که بر حمایت از تجارت جهانی و رشد اقتصادی بین‌المللی تمرکز داشتند. اگرچه دولت بایدن بیشتر تعرفه‌ها و محدودیت‌های تجاری اعمال‌شده توسط ترامپ علیه چین را حفظ کرده و از تولیدات داخلی حمایت کرده است، اما به‌نظر می‌رسد که دولت هریس نیز همین مسیر را دنبال کند.

بااین‌حال،  جو بایدن و کامالا هریس از افزایش گسترده تعرفه‌ها که دونالد ترامپ در کارزار انتخاباتی خود وعده داده، پشتیبانی نکرده‌اند. درصورتی‌که ترامپ موفق به اجرای سیاست‌های حمایت‌گرایانه خود شود، ممکن است یک جنگ تجاری جهانی آغاز شود که به کاهش شدید تجارت بین‌المللی بیانجامد. چنین سناریویی می‌تواند رشد اقتصادی جهانی را کاهش دهد و در نتیجه تقاضای جهانی انرژی را به‌شدت محدود کند. این تغییرات می‌تواند پیامد‌های منفی گسترده‌ای برای اقتصاد کشور‌های عربی حاشیه خلیج فارس به همراه داشته باشد.

پیامد‌های غیرمستقیم و بلندمدت

انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده در کوتاه‌مدت احتمالاً تأثیر چشمگیری بر سیاست‌های این کشور در قبال خاورمیانه، به‌ویژه منطقه خلیج فارس، نخواهد داشت. چه ترامپ و چه هریس به قدرت برسند، تغییرات عمده‌ای در مسیر فعلی دولت بایدن پیش‌بینی نمی‌شود. اجماع دوحزبی بر سر مسئله چین، هر دو دولت احتمالی را به حفظ و تقویت روابط نزدیک با کشور‌های خلیج فارس سوق خواهد داد. تفاوت اصلی این دو نامزد در رویکردشان نسبت به ایران مشخص می‌شود؛ دونالد ترامپ احتمالاً سیاست «فشار حداکثری» خود را احیا خواهد کرد، در حالی که کامالا هریس، همسو با سیاست‌های دموکرات‌های پیشین، به‌دنبال ازسرگیری مذاکرات هسته‌ای با ایران خواهد بود. بااین‌حال، شاید مهم‌ترین و تأثیرگذارترین پیامد انتخابات برای کشور‌های خلیج فارس در بلندمدت و به‌صورت غیرمستقیم پدیدار شود. سیاست‌های تعرفه‌ای پیشنهادی ترامپ می‌تواند یک جنگ تجاری جهانی را به راه بیندازد که رشد اقتصادی جهانی و تقاضای انرژی را کاهش دهد و در نتیجه، صادرکنندگان انرژی در خلیج فارس با چالش‌های جدی مواجه شوند.

source

morqehaq.ir

توسط morqehaq.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *