نبردهای کلاسیک بعضا از قواعد مشترک و خاصی پیروی می کنند. یکی از این قواعد، ناظر بر تاب آوری افکار عمومی یک کشور در قبال جنگ و متعلقات آن است. معمولا این پیش فرض در ذهن بازیگران حوزه روابط بین الملل حاکم است که گذشت زمان ، قادر به عادی سازی جنگ در اذهان و تثبیت آن به عنوان پدیده ای قابل مدیریت است. بر این اساس، برخی استراتژیست های نظامی و امنیتی می گویند زمانی که استرس و ترس روزها یا هفته های ابتدایی جنگ فروکش کند، این پدیده بیش از پیش از سوی افکار عمومی قابل هضم خواهد بود. اما به نظر می رسد تعمیم این قاعده به همه نبردها، نوعی ساده انگاری مطلق محسوب می شود.
آنچه امروز در جنگ غزه و لبنان مشاهده می کنیم، مثال نقضی گویا برای این قاعده ادعایی است. زمانی که جنگ غزه از سوی صهیونیستها کلید خورد، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی و همراهانش ابتدا در صدد نابودی حماس، اشغال کامل نوار غزه و آزادی اسرا در یک بازه زمانی محدود (دوماهه) برآمدند. با این حال مقاومت ترکیبی و هوشمندانه حماس و جهاد اسلامی، جایی برای تحقق اهداف صهیونیستها باقی نگذاشت.
پس از آن، مثلث ارتش-کابینه-موساد بر روی این گزاره متمرکز شدند که زمان، تبدیل به کاتالیزوری جهت ارتقای تاب آوری صهیونیستها در جنگ خواهد شد و پس از آن، می توان ضمن تمرکز زدایی از ابعاد میدانی و فرامتنی جنگ، منازعه را به سوی اهداف تعیین شده ( از سوی تل آویو و واشنگتن) هدایت کرد.
اکنون حدود ۱۵ماه از جنگ سپری شده و ضریب تاب آوری ساکنان اراضی اشغالی در قبال منازعه اخیر به پایین ترین میزان ممکن رسیده است. علاوه بر این، کمبود تجهیزات، نیروی نظامی و امکانات پدافندی در اراضی اشغالی، موضوعی نیست که بتوان آن را از دید رسانه های منطقه و جهان دور نگاه داشت. شکست رژیم اشغالگر قدس در رسیدن به اهداف تعیین شده میدانی در غزه و لبنان، سبب شده است تا این رژیم در پی تشدید حملات دیوانه وار خود به این مناطق روی بیاورد. نتیجه این رویکرد، کمبود شدید امکانات نظامی و لجستیک در اراضی اشغالی بوده است.
گذشت زمان نه تنها تبدیل به کاتالیزور و عاملی تسریع کننده در پیشبرد اهداف اولیه صهیونیستها در جنگ غزه و لبنان نشده، بلکه به عاملی جهت معکوس سازی این روند مبدل گردیده و جایی برای تنفس میدانی تل آویو در جبهه شمال و غزه باقی نگذاشته است.
افزایش تعداد تلفات صهیونیستها از یک سو و استناد مقاومت به روش های ترکیبی و غافلگیر کننده از سوی دیگر سبب شده تا نسبت “هزینه”و “فایده”در اتاق های فکر نظامی-اطلاعاتی رژیم اشغالگر قدس به ضرر اهداف این رژیم شکل گیرد. اکنون ژنرال های صهیونیست به وضوح اذعان کرده اند که گذشت زمان، عاملی جهت عادی سازی جنگ در بین افکار عمومی اراضی اشغالی نبوده و بالعکس، تاب آوری حداقلی و ابتدایی ساکنان این اراضی را به گونه ای آشکار به چالش کشیده است. در چنین شرایطی مدیریت بحران های ناشی از شکست متنی و فرامتنی رژیم صهیونیستی از سوی جریان دفرمه شده قدرت در تل آویو بیش از هر زمان دیگری ناممکن شده است.
source