Wp Header Logo 2521.png
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

 

فریبکاری نه تنها به کسی که فریب می‌دهد آسیب می‌زند، بلکه به کسی که فریب خورده نیز ضرر می‌زند.فریبکاری معمولاً با ترس از طرد شدن یا درگیری همراه است.افرادی که رفتارهای فریبکارانه یا غیرصادقانه دارند، از کاهش ارتباطات اجتماعی و افزایش تنهایی گزارش می‌دهند.

به گزارش انتخاب و به نقل از psychologytoday؛  کورنین، یک زن ۳۴ ساله که در یک رابطه پنهانی یک‌ساله با رئیس متاهلش، دانیال، بود، به درمان مراجعه کرد و با احساس گناه و سردرگمی دست و پنجه نرم می‌کرد. «می‌دانم اشتباه است»، گفت. «اما نمی‌توانم خودم را متوقف کنم. احساس هیجان‌انگیزی دارد اما همزمان… وحشتناک است.»

فریبکاری یک ویژگی کنجکاو است. این ویژگی به طور آشکار خصمانه مانند خشونت یا به طرز برجسته‌ای خودخواهانه مانند تکبر نیست. اغلب در سایه‌ها عمل می‌کند—زیرکانه و پیچیده، اما همزمان عمدی.

با این حال، رفتار پنهانی می‌تواند آسیب‌های قابل توجهی ایجاد کند—نه تنها به فرد فریب خورده بلکه به فرد فریبکار نیز.

یک مطالعه در سال ۲۰۲۳ که در Communications Psychology منتشر شد نشان داد که افرادی که رفتار فریبکارانه یا غیرصادقانه دارند، نسبت به همتایان صادق خود، ارتباطات اجتماعی کمتری دارند و احساس تنهایی بیشتری می‌کنند.

در مورد کورنین، چرخه گناه و پنهانکاری شروع به از بین بردن احساس خود او کرد و رابطه‌اش با دوستان نزدیکش را آسیب زد زیرا او بخش بزرگی از زندگی‌اش را از آنها پنهان می‌کرد. این باعث شد که او بیشتر خود را عقب بکشد تا از قضاوت و درگیری جلوگیری کند و در نتیجه، شرم او افزایش یابد.

در تمرین من، طیف وسیعی از رفتارهای پنهانی را مشاهده می‌کنم. گاهی اوقات این رفتارها نسبتاً بی‌ضرر هستند، مانند مشتری جوانی که یک حساب کاربری محرمانه اینستاگرام برای تعقیب شریک جدید رمانتیک خود راه‌اندازی می‌کند. در مواقع دیگر، رفتارهای پنهانی به شدت مجرمانه هستند. یک مشتری ۵۵ ساله اخیراً متوجه شد که خواهر ناتنی‌اش پنهانانه از پدر دچار آلزایمرش استفاده کرده تا او را از ارث محروم کند در حالی که در طول همه‌گیری کووید-۱۹ تنها بود.

چندین عامل می‌تواند باعث پنهانکاری شود، مانند گناه یا شرم. فردی ممکن است به همسر خود در مورد عادات خرج کردنش دروغ بگوید، نه چون از فریب دادن لذت می‌برد، بلکه چون از نارضایتی شریک زندگی‌اش می‌ترسد. از سوی دیگر، گاهی اوقات مشکل این است که فرد فریبکار فاقد شرم است. افرادی که ویژگی‌های شخصیتی در مثلث تاریک—نارسیسیسم، ماکیاولیسم و روان‌پریشی—دارند، معمولاً در فریبکاری و دستکاری بسیار ماهر هستند و انگیزه آنها منافع شخصی خودشان است.

خوشبختانه کورنین روان‌پریش نیست. او انگیزه داشت تا رفتار خود را تغییر دهد. در اینجا نحوه‌ای که با هم روی این مسئله کار کردیم آورده شده است.

۱. کاوش در انگیزه‌های زیرین

در درمان، کورنین از خود سؤالات سختی پرسید: چرا نیاز دارم که خواسته‌هایم را پنهان کنم؟ از چه چیزی می‌ترسم اگر صادق باشم؟ این خوداندیشی به او کمک کرد تا درک کند که پنهانکاری‌اش به خاطر رابطه نبود—بلکه به دلیل ترس از طرد شدن و درگیری بود که به دوران کودکی سختگیرانه‌اش برمی‌گشت.

در دوران کودکی، مادر کورنین بسیار قضاوت‌کننده و کنترل‌گر بود. «اگر درباره آنچه می‌خواستم صحبت می‌کردم، همیشه به دعوا می‌انجامید یا او به من می‌گفت خودخواه هستم»، او گفت. به مرور زمان، کورنین یاد گرفت خواسته‌هایش را سرکوب کند و پنهانکاری تبدیل به حالت پیش‌فرض او شد. پنهانکاری‌اش یک مکانیسم دفاعی در برابر آسیب‌پذیری بود، روشی برای جلوگیری از قضاوت یا طرد.

دانیال هیچ علاقه‌ای به شناختن کورنین به طور عمیق نداشت. رابطه پنهانی، اگرچه دردناک بود، حسی از قدرت و ارتباط را که او نیاز داشت به او می‌داد و در عین حال او را از آسیب‌پذیری ابراز نیازهایش جلوگیری می‌کرد. به جای درخواست مستقیم برای عشق و ارتباط، او آن را در سایه‌ها جستجو می‌کرد، جایی که احساس ایمنی بیشتری می‌کرد. البته، هیچ چیزی در رابطه پنهانی ایمن نبود—او قرار بود بسیار از دست بدهد اگر این موضوع در محل کار فاش می‌شد.

۲. تمرین ارتباط مستقیم

یاد گرفتن اینکه خواسته‌هایش را به طور آشکار بیان کند، برای کورنین ترسناک بود، اما او شروع به تمرین در روش‌های کوچک کرد. خواه تعیین مرز با دوستان باشد یا صداقت در بیان احساسات، این لحظات آسیب‌پذیری به تدریج وابستگی او به پنهانکاری را کاهش داد.

ابتدا سخت بود که رابطه پنهانی را با دوستانش به اشتراک بگذارد، به دلیل شرم، اما او با دوستان نزدیکتر و ایمن‌تر شروع کرد. به مرور زمان، او با عمه‌اش در مورد رابطه پنهانی صحبت کرد که در جواب او گفت که او نیز در یک زمان در زندگی‌اش با مردی متاهل رابطه داشته است و به شدت به او توصیه کرد که آن را تمام کند.

۳. جلب حمایت

درمان به کورنین فضای امنی داد تا احساساتش را کاوش کند و بهتر الگوهایی را که از دوران کودکی به دوش می‌کشید، درک کند.

با گذشت زمان، کورنین متوجه شد که پیامدهای پنهانکاری شامل تنهایی و انزوا نیز می‌شود. او متوجه شد که از همه به جز چند نفر از نزدیکترین افرادش که از دانیال می‌دانستند، فاصله گرفته است. اغلب، این باعث می‌شد که او تنها در آخر هفته‌ها بماند و برای دانیال غصه بخورد. او شروع به شک کردن به انتخاب‌هایش کرد.

کورنین شروع به شناسایی احساسات پیچیده‌اش کرد، تقریباً برای اولین بار. وقتی که بیشتر احساس کرد، خواست که این احساسات جدید را با دانیال به اشتراک بگذارد. مشکل این بود که برای حفظ علاقه دانیال، باید ناامیدی، آرزو و عصبانیتش را در درون خود نگه می‌داشت. تظاهر به بی‌تفاوتی روز به روز سخت‌تر و ناراحت‌کننده‌تر شد. سرانجام، او تصمیم گرفت که «چسب زخم» را بردارد و به دانیال بگوید که چقدر او را آسیب زده است. این رابطه پنهانی را تمام کرد؛ او نمی‌خواست کورنین صادق را بشناسد.

برای کورنین، پذیرش اینکه خواسته‌هایش معتبر هستند، یک فرآیند طولانی بود، اما نزدیک‌تر شدن به پذیرش خود او را از سایه‌ها بیرون آورد و وارد شیوه‌ای جدید و هیجان‌انگیز از زندگی کرد. او آموخت که خود بودن کلید زندگی با مسئولیت‌پذیری است. بهترین بخش این بود که او آموخت که می‌تواند با آن کنار بیاید.»

source

morqehaq.ir

توسط morqehaq.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *