Wp Header Logo 1543.png

تیتر20 – آیا تا به حال برایتان پیش آمده است که یک فکر ناخواسته و تکرار شونده، تمام ذهن‌تان را اشغال کند؟ فکری که هرچقدر تلاش می‌کنید آن را نادیده بگیرید، قوی‌تر و پررنگ‌تر بازمی‌گردد؟ این وضعیت، برای بسیاری از افرادی که با اختلال وسواس فکری-عملی دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند، به‌نوعی واقعیت روزمره تبدیل شده است.

درگیری ذهنی با وسواس، صرفاً به یک فکر ساده یا نگرانی گذرا محدود نمی‌شود. بلکه حالتی است که فرد را در یک چرخه خستگی‌ناپذیر از تردید، اضطراب و تکرار رفتارهای وسواسی گرفتار می‌سازد. این افکار مزاحم ممکن است مربوط به تمیزی، نظم، شک یا حتی موضوعاتی باشند که از نظر دیگران بی‌اهمیت به نظر می‌رسند؛ اما برای فرد مبتلا، منبعی دائمی از تنش و خستگی روانی‌اند.

برای من، این روند از جایی شروع شد که دیگر نمی‌توانستم میان واقعیت و وسواس تفاوت قائل شوم. حتی تصمیم‌های ساده روزمره نیز با ساعت‌ها بررسی و شک همراه شده بود؛ اما با وجود تمام فشارهای ذهنی، مراجعه به روانشناس، تصمیمی نبود که به‌راحتی گرفته باشم.

ترس از قضاوت، تردید نسبت به موثر بودن جلسات روان‌درمانی، و حتی احساس شرم از پذیرفتن اینکه مشکلی وجود دارد، بخشی از مقاومت ذهنی‌ام بود؛ اما در نهایت، آنچه باعث شد قدم اول را بردارم، نه یک انگیزه بزرگ یا توصیه دیگران، بلکه خستگی عمیق از جنگ بی‌پایان با ذهن خودم بود.

تجربه واقعی مراجعه به روانشناس برای درمان وسواس

اولین جرقه برای کمک گرفتن

به نقطه‌ای رسیده بودم که دیگر هیچ‌چیز عادی به نظر نمی‌رسید. هر کاری، حتی ساده‌ترین تصمیم‌ها، به یک چالش پیچیده تبدیل شده بودند. خروج از خانه، بستن در، شستن دست‌ها و حتی فرستادن یک پیام ساده؛ همه و همه با یک اضطراب غیر قابل توصیف همراه بودند. وسواس، مانند سایه‌ای همیشگی، در تمام لحظات حضور داشت و دیگر نمی‌توانستم خودم را در این وضعیت متقاعد کنم که «همه چیز طبیعی‌ست».

نقطه بحرانی، روزی اتفاق افتاد که به دلیل تکرار یک رفتار وسواسی، نزدیک بود شغلم را از دست بدهم. همان شب، روبه‌روی آینه ایستادم و برای اولین‌بار به‌طور جدی از خودم پرسیدم: «آیا می‌خواهم با این وضعیت ادامه بدهم؟» پاسخ واضح بود: نه.

اما گرفتن تصمیم برای مراجعه به روانشناس، به این سادگی نبود. در ذهن من و بسیاری دیگر، هنوز هم نوعی نگاه قضاوت‌گرانه اجتماعی نسبت به «رفتن پیش روانشناس» وجود دارد. انگار پذیرفتن اینکه ذهن ما ممکن است نیاز به کمک داشته باشد، نشانه‌ای از ضعف یا شکست است. گویی سلامت روان هنوز هم در سایه‌ی ترس و سکوت مانده است.

در کنار این نگاه فرهنگی، تردیدهای درونی هم بی‌پایان بودند. با خود می‌گفتم: «اگر فایده‌ای نداشته باشد چه؟ اگر بدتر شود؟ اگر نتوانم حرف بزنم یا اصلاً نتوانند کمکم کنند؟» این شک‌ها به همان اندازه‌ی وسواس، قدرت داشتند؛ اما چیزی که باعث شد از میان این همه تردید، قدمی بردارم، فقط یک جمله بود که در جایی خوانده بودم: گاهی، قوی‌ترین تصمیم زندگی، پذیرفتن نیاز به کمک است.

و این‌چنین بود که برای نخستین‌بار، در سکوت و با اضطرابی مبهم، به سمت رزرو آنلاین نوبت روانشناس رفتم. بدون اینکه به کسی چیزی بگویم، فقط خواستم امتحانش کنم. حتی اگر نتیجه‌اش فقط شنیده شدن باشد.

اگر شما نیز مانند من، لحظه‌ای به این فکر افتاده‌اید که شاید وقت آن رسیده باشد برای سلامت روان خود کاری کنید، بد نیست بدانید که پلتفرم روان درمان ravandarman.com با بهره‌مندی از تیمی متشکل از روانشناسان متخصص در درمان وسواس، اضطراب، افسردگی و سایر اختلالات روانی، بستری ایمن، قابل اعتماد و محرمانه برای مشاوره و درمان آنلاین و حضوری فراهم کرده است.

شما می‌توانید همین حالا، بدون نیاز به مراجعه حضوری یا انتظارهای طولانی، از طریق سایت روان درمان ravandarman اقدام به رزرو آنلاین نوبت روانشناس کنید و قدم اول را در مسیر بهبود بردارید. سلامت روان، یک ضرورت است، نه یک امتیاز.

برای درمان وسواس چه کارهایی میتوان انجام داد؟

قدم‌های اول درمان وسواس: آینه‌ای رو‌به‌روی ذهنم

نخستین جلسات درمانی، برخلاف آنچه تصور می‌کردم، نه بازجویی بودند و نه گفت‌وگوهای بی‌روح. بیشتر شبیه این بود که کسی یک آینه روبه‌رویم گذاشته باشد تا برای اولین‌بار، بدون قضاوت، ذهنم را از بیرون تماشا کنم. روانشناس، با صبر و دقت، کمک کرد تا نه تنها افکار وسواسی‌ام را بشناسم، بلکه منشأ آن‌ها را نیز پیدا کنم. برای اولین‌بار، متوجه شدم این افکار، بخشی از من نیستند؛ بلکه الگوهایی شکل‌گرفته در ذهن‌اند که می‌توان با آن‌ها روبه‌رو شد و آن‌ها را تغییر داد.

در جلسات ابتدایی، با روش‌هایی چون روان‌درمانی شناختی رفتاری (CBT) آشنا شدم. این روش کمک می‌کرد تا افکار ناکارآمد را شناسایی کرده و آن‌ها را با واقعیت جایگزین کنم؛ اما نقطه‌ی عطف درمان، آشنایی با ERP (Exposure and Response Prevention) یا همان «مواجهه و جلوگیری از پاسخ» بود. به‌بیان ساده، این روش یعنی: آگاهانه در معرض عامل اضطراب‌زا قرار گرفتن و مقاومت در برابر انجام رفتار وسواسی‌ای که به آن پاسخ می‌دهم.

مثلاً، اگر همیشه بعد از دست زدن به دستگیره‌ی در، بلافاصله دست‌هایم را می‌شستم، تمرین این بود که دستگیره را لمس کنم و برای چند دقیقه، با تمام اضطراب، دست‌هایم را نشویم. در لحظه، مانند ایستادن در برابر موجی عظیم از اضطراب بود. با این حال، کم‌کم یاد گرفتم که این موج، هرچقدر هم که سهمگین باشد، همیشه فروکش می‌کند.

تاثیرات ملموس در زندگی روزمره: وسواس هنوز هست، ولی من قوی‌ترم

پس از گذراندن چندین جلسه روان‌درمانی، به مرور متوجه تغییراتی شدم که شاید برای دیگران جزئی به نظر برسند؛ اما برای من، نشانه‌هایی از بازگشت به زندگی عادی بودند. وسواس همچنان حضور داشت؛ اما دیگر فرمانروای ذهنم نبود. مانند صدایی در پس‌زمینه که شنیده می‌شود؛ اما دیگر تعیین‌کننده‌ی رفتارها نیست.

اولین تغییری که احساس کردم، کاهش زمان صرف‌شده برای انجام کارهای روزمره بود. اگر پیش از این، بستن شیر آب یا چک‌کردن قفل در، هر بار بیش از ۱۰ دقیقه زمان می‌برد، حالا می‌توانستم در مدت کوتاهی با تردید کنار بیایم و تصمیم بگیرم که اعتماد کنم. ذهنم هنوز گاهی شک می‌کرد؛ اما یاد گرفته بودم که این شک به معنی خطر واقعی نیست.

یکی از مثال‌های ساده و مهم، موضوع استفاده از تلفن همراه بود. پیش از شروع درمان، ارسال یک پیام ساده می‌توانست به کابوس تبدیل شود: بارها خواندن، بازنویسی، حذف و بازنویسی دوباره، فقط برای اطمینان از اینکه اشتباهی نکرده‌ام یا کسی برداشت نادرستی نمی‌کند؛ اما اکنون، می‌توانستم پیام را بنویسم، بخوانم و بدون بازگشت به عقب، ارسالش کنم. هنوز هم گاهی کمی مکث می‌کردم؛ اما آن فلج ذهنی، جایش را به تصمیم‌گیری داده بود.

جمع‌بندی

در این مقاله، تلاش کردیم نگاهی واقعی و بی‌پرده به تجربه مراجعه به روانشناس برای وسواس داشته باشیم؛ تجربه‌ای که ممکن است برای بسیاری از ما، نقطه‌ی آغاز تغییر باشد. از لحظه‌ای که ذهن دیگر همراهی نمی‌کند، تا آن جرقه‌ی اولیه که ما را وادار می‌کند کمک بخواهیم و از جلسات درمانی که آینه‌ای در برابر ذهن‌مان می‌گذارند، تا تأثیرات ملموسی که به‌تدریج در زندگی روزمره احساس می‌شوند؛ همه‌ی این‌ها بخشی از سفری‌ست که در نهایت ما را به درک بهتری از خودمان می‌رساند.

وسواس شاید به‌طور کامل از بین نرود؛ اما با کمک تخصصی و پیوسته از سوی روانشناسان مجرب، می‌توان آموخت که چگونه با آن زندگی کرد، نه تحت سلطه‌اش بود.

اگر شما نیز در سکوت با افکاری می‌جنگید که هر روز زندگی‌تان را دشوارتر می‌کنند، به یاد داشته باشید: کمک هست، راه هست و مهم‌تر از همه، امید هست. می‌توانید همین حالا با مراجعه به روان درمان ravandarman پلتفرم تخصصی روانشناسی و روانپزشکی و استفاده از خدمات آن، برای سلامت روان خود قدمی بردارید.

 

 

این مطلب، یک خبر آگهی بوده و پایگاه خبری تیتر20 در محتوای آن هیچ نظری ندارد.

source

morqehaq.ir

توسط morqehaq.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *