آنچه در پشت پرده باشگاه استقلال میگذرد، ترسیمگر یک شش ضلعی قدرت است؛ پنج عضو هیئت مدیره و یک چهره مرموز خارج از گود که با چینشهای اعمال شده از سوی مدیرعامل، شائبه نفوذ و دخالتش هر روز پررنگتر میشود. گفته میشود بسیاری از احکامی که توسط مدیرعامل استقلال صادر شده، به نوعی با نظر و تایید این فرد بیرونی بوده است؛ شخصیتی که ناخودآگاه ذهنها را به سمت نقش پررنگ هواداران متمول در باشگاه رقیب، پرسپولیس، سوق میدهد. با این تفاوت که آنجا پول حرف اول را میزد و اینجا، فرد مورد اشاره بدون تزریق منابع مالی، تصمیمگیرنده اصلی است.
چرخه معیوب وتو در ساختار مدیریتی
نتیجه این ساختار شش وجهی، تشکیل یک چرخه معیوب وتو است. هر تصمیمی که از سوی یک ضلع این شش ضلعی اتخاذ میشود، به سادگی توسط دیگر اضلاع با مانع روبهرو شده و عملاً هیچکس قادر به اتخاذ یک تصمیم قاطع و پیشبرد امور باشگاه نیست.
ضرورت حضور مربی در سطح لیگ قهرمانان
بر کسی پوشیده نیست که استقلال، با آن پیشینه پرافتخار، نیازمند یک مربی بزرگ در سطح بینالمللی است؛ مربیای که توانایی رقابت در بالاترین سطح فوتبال آسیا، یعنی لیگ نخبگان، را داشته باشد یا اینکه حداقل مربی از این مرحله گذار رد شود و سکان را به دست مربی بزرگتر بدهد، اما متاسفانه، با روند کنونی و دست فرمان مدیران، رویای حضور در لیگ نخبگان آسیا برای این فصل به کابوس تبدیل شده است. با این حال، انتظارات هواداران برای ساختن تیمی درخور نام و اعتبار استقلال، تیمی که دو بار تاج قهرمانی آسیا را بر سر گذاشته و همواره برای فتح لیگ برتر تلاش میکند، همچنان پابرجاست.
ویروس بیتصمیمی و قربانی شدن دو عضو هیات مدیره
در کمال تاسف، ویروس بیتصمیمی و وتوهای ششگانه، همچون کرونا، در حال قربانی گرفتن از پیکره این باشگاه است. شنیدهها حاکی از آن است که شکست احتمالی استقلال در دیدار آتی مقابل پیکان، یا هر دیداری در جام حذفی میتواند زمینهساز یک زلزله مدیریتی شده و دو یا سه عضو هیئت مدیره را از مسند قدرت به زیر بکشد. جالب اینجاست که برخی از همین اعضا، از طریق صفحات مجازی منتسب به خود، علناً به دیگر اعضا حمله کرده و یکدیگر را به کارشکنی متهم میکنند. به نظر میرسد برخی از این افراد با صرف هزینه یا برقراری ارتباطات خاص، بخشی از فضای مجازی را به تریبونی برای تخریب رقیب و توجیه عملکرد خود تبدیل کردهاند.
نیمکت استقلال؛ از اتمی تا نیمکت پارک
نمونه بارز این اختلافات و ناتوانی در تصمیمگیری را میتوان در ماجرای عدم توانایی در برکناری سرمربی فعلی، بوژوویچ، مشاهده کرد. تصمیمی که البته اتخاذ آن، به معنای سوزاندن یک فرصت دیگر و اعتراف به اشتباهی دیگر در انتخاب کادر فنی است. تاریخ نشان داده که هر هیئت مدیرهای تا حدی توانایی تغییر مربی را دارد، اما در استقلال، این روند آنقدر تکرار شده که حالا نوک تیز انتقادات مستقیماً به سمت خود مدیران نشانه رفته است. حتی صبورترین و خوشبینترین هواداران نیز امروز مدیران را مقصر اصلی این وضعیت میدانند، نه مربیانی که بدون حمایت کافی و شاید اساساً بدون داشتن شایستگی لازم، بر نیمکت این تیم تکیه زدند.
نیمکت استقلال که روزی به نیمکت اتمی شهرت داشت، این روزها بیشتر شبیه یک نیمکت پارک شده است؛ محلی برای نشستن موقت و رخوتانگیز رهگذرانی که شاید رویای هدایت این تیم بزرگ را در سر میپرورانند، اما توانایی و تدبیر لازم برای تحقق آن را ندارند.
مقایسه دوران مدیریتهای مختلف
شاید وقت آن رسیده که کمی صریحتر سخن گفته شود. همانطور که انتخابهای آقای علی عسگری در گذشته برای استقلال چندان موفقیتآمیز نبود، انتخابهای آقای شریعتمداری نیز نتوانسته گرهای از مشکلات این باشگاه بگشاید. در دوران مالکیت وزارت ورزش، با وجود تمام مشکلات مالی، به نظر میرسید انتخابهای مدیریتی و فنی با دقت بیشتری صورت میگرفت و تیم همواره در کورس قهرمانی حضور داشت.
نیاز به درک جایگاه استقلال
امروز، شاید استقلال از نظر مالی نسبت به گذشته در وضعیت بهتری قرار داشته باشد، اما مشکلات بزرگتری گریبانگیر آن شده است؛ مشکلی از جنس بیهویتی و عدم درک جایگاه و اهمیت این باشگاه برای میلیونها هوادار.
منبع: فرهیختگان
source