Wp Header Logo 2596.png

به گزارش همشهری آنلاین، دخترها بابایی‌اند؛ انگار از همان اول عاشقِ بابا به دنیا می‌آیند. مریم کوچولو هم عاشق به دنیا آمده بود. وقتی بابا با اتوبوسش می‌خواست دور بزند و وارد کوچه بشود، ذوق در چشم‌های مریم برق می‌زد؛ می‌دوید آن طرف خیابان و سوار اتوبوس بابا می‌شد و باهم می‌رسیدند. انگار آن چند قدم کنار بابا صداقت برای مریم، راهی بود که به بهشت می‌رسید. آقا صداقت هم دل به دلش می‌داد؛ مریم را کنارش می‌نشاند و ریز و درشت رانندگی را با مفهوم زندگی به خوردش می‌داد. دست آخر باهم اتوبوس را تمیز می‌کردند برای فردا که روز از نو بشود و روزی هم از نو.

سال‌ها گذشت؛ حالا مریم برای خودش خانمی شده و زندگی تشکیل داده؛ ۲تا دختر هم از خدا هدیه گرفته. آقا صداقت هم ۳۰ سال با وجود بیماری قلبی، هم‌شهری‌هایش را از خلخال به تهران رساند و آخر هم سال ۹۸ با همین درد، دنیا را با همه خاطره‌هایش برای مریم جا گذاشت. عشق به پدر اما همچنان در وجود مریم جان داشت. ‌ تصمیمش را گرفت و با شوهرش درمیان گذاشت؛ باید پا جای پای بابا صداقت می‌گذاشت.

تصاویر اولین راننده تریلی زن در البرز ، آن هم پشت تریلی ۱۷ متری ! + ویدئو

میراث ماندگار پدر و آغاز یک مسیر پرچالش

مریم خانم اسداللهی سال ۹۹ و در آستانه ۴۰ سالگی، بار و بندیلش را بست و رفت خلخال تا تصدیق پایه یک بگیرد. وقتی برای آزمون رفته بود، هیچکس باورش نمی‌شد. همه می‌پرسیدند؛ خانم شما اینجا کاری داری؟

در شرایطی که در شهرستان و بین دوست و آشنا رانندگی سواری برای خانم‌ها مرسوم نبود، بالاخره آزمون داد و گواهینامه پایه یک با کاربری اتوبوس را گرفت و مثل بابا صداقت، زد به دل جاده و راننده اتوبوس خلخال- تهران شد. یکسال هم رفت و آمد. اما راننده اتوبوس ماندن و زندگی ۳۰-۴۰ تا مسافر را کف دست گرفتن، آسان نبود. شب بیداری و این همه راه توی جاده رفتن و فردا برگشتن، آسان نبود. حالا با تمام وجودش معنی استرس همیشگی بابا و علت دردِ قلبش را درک کرد.

انگار کارهای سخت خوراک مریم خانم بود. این بار تصمیم گرفت بزند توی کار خانوادگی‌ همسرش آقا فرهاد رهبری و راننده تریلی بشود. باهم بزنند به دل جاده و عشق و زندگی، کار و سفر را آنجا باهم تجربه کنند.

زندگی مشترک در جاده

۳ سال پیش، مریم اسداللهی کاربری گواهینامه را از مسافری تغییر داد و شد اولین راننده تریلی زن توی البرز. خودش می‌گوید: رانندگی تریلی سخت‌تر از اتوبوس است. انگار دو تا ماشین جدا را باید همزمان بِرانی و کنترل کنی. ما از اینجا مواد غذایی و میوه را با یخچال بار می‌زنیم و در شهرهای دیگر مثل بندر لنگه تحویل می‌دهیم. اما شرایط کار از رانندگی اتوبوس بهتر است. این ماشین‌ها اتومات هستند و همه امکاناتی دارند حتی تخت‌خواب. آنجا فریزر و ماکروفر و همه چیز برای زندگی داریم.

همسرم راننده ماهری است و خیلی هم احتیاط می‌کند. شب‌ها اصلا حرکت نمی‌کنیم مگر اینکه اضطرار باشد. توی پلیس راه یا مجتمع‌های رفاهی بین‌راهی توقف می‌کنیم. می‌خوابیم و صبح دوباره راه می‌افتیم. گاهی چند روز طول می‌کشد اما ارزشش را دارد. توی این کار هرچقدر احتیاط کنی بازهم کم‌است. کنترل ۱۶.۵ متر ماشین با ۴۰ تن بار، راحت نیست. با کوچکترین تکان فرمان ممکن است ماشین چپ کند و یا تصادف کنی.

می‌پرسم کنار همسری که خودش یک پا استاد رانندگی است؛ رانندگی چه حالی دارد؟ قبل از اینکه بگوید از ته دل می‌خندد؛

– “خودت میدونی آقایون غر می‌زنن و خیلیم ایراد می‌گیرن. ” همه اتوبان را می‌دهد من پشت فرمان بنشینم و خودش بیشتر توی جاده خصوصا جاده‌های جنوب که خیلی هم شلوغ‌ است، می‌نشیند. یخچال بستن هم با من است و او فرمان می‌دهد. توی این سال‌ها خیلی نکته‌ها را از پدرم و خیلی چیزها را از همسرم یاد گرفتم. همیشه پشتم بوده و حمایتم کرده و برای همین قدردانش هستم و همینجا از همه حمایت‌هایش تشکر می‌کنم. اما موقع رانندگی من، گاهی کار به دادزدن هم می‌رسد، ولی من صبوری می‌کنم و هول نمی‌شوم. (دوباره از ته دل می‌خندد)

یادم هست اولین سرویسم با تریلی برای اصفهان بود. خیلی استرس داشتم خصوصا موقع سبقت گرفتن می‌ترسیدم از جاده منحرف بشوم، اما صدایم هم در نمی‌آمد. لام تا کام هیچ نگفتم. هرچه همسرم می‌گفت گوش می‌دادم. او هم تعجب کرده بود و می‌گفت که چقدر خوب و بدون استرس رانندگی کردی!

تصاویر اولین راننده تریلی زن در البرز ، آن هم پشت تریلی ۱۷ متری ! + ویدئو

چالش های یک راننده تریلی

فرقی ندارد زن باشی یا مرد، توی این کار اگر عاشق نباشی نمی‌توانی دوام بیاوری. توی گرما و سرما چشم بدوزی به خط جاده و کلافه نشوی. روزها و شب‌ها از خانه و خانواده‌ات دور باشی و دم برنیاوری. اینجا باید عاشق باشی و گرنه کلاهت پس معرکه‌ست. به قول آقای داماد، “کاپیتان”، هم این را خوب می‌داند. وقتی راجع به شغلش حرف می‌زند، شوق را در لحن صحبت و برق چشم‌هایش می‌شود دید. به سختی‌ها که می‌رسد لبخند روی لبش خشک می‌شود. می‌گوید:

اوایل اصلا دلم نمی‌خواست بیایم خانه و از آن فضا دور باشم. ۹ ماه همه سرویس‌ها را با همسرم رفتم. حالا هم همان شوق و ذوق را برای رانندگی دارم. اما گاهی هم از شرایط خسته می‌شوم. در بعضی مجتمع‌های بین راهی خدمات رفاهی برای خانم‌ها مناسب نیست و فصل گرما که می‌شود کمتر می‌روم. حالا هم همسرم رفته و من ترجیح دادم خانه بمانم.

این شغل علاوه بر استرس بالا، شب نخوابی، نداشتن امنیت و… و. سختی‌های خودش را دارد اما رانندگان در بازنشستگی و بیمه سختی کار ندارند. مشکل سوخت هم هست و روزی ۳۰۰ لیتر گازوئیل بیشتر نمی توانیم بزنیم و بقیه‌اش را باید آزاد بزنیم. از آسفالت جاده‌ها هم که نگو و نپرس. اغلب شانه راه ندارند. کیفیت بعضی جاده ها مثل جاده قم به کاشان خیلی پایین است و مجبوریم با سرعت ۷۰-۸۰ برویم. جاده های جنوب با وجود شلوغی کیفیت ندارند.

آقای خسروزاده داماد خانواده ادامه حرف را می‌گیرد و می‌گوید: دولت حمایت نمی‌کند، نظارتی هم نیست. ماشین‌های اسقاطی که قرار بود از رده خارج شوند، نشدند و کار را با قیمت پایین‌تر می‌گیرند. آن قیمت‌ها با هزینه سنگین ماشین‌های نو و لاستیک جفتی ۱۰ میلیون تومان و قسط ماهی ۲۰۰ میلیون ماشین جور در نمی‌آید.

از طرفی قرار بود هر کارت هوشمند به شرط اسقاط کردن یک ماشین، بتواند یک ماشین وارد کند، اما شرط اسقاط را برداشتند. حالا نمایشگاه‌دارانِ پولدارِ ماشین سنگین، امتیاز کارت هوشمند اینها را با ۵۰ میلیون ۱۰۰ میلیون می‌خرند و ماشین را با ۵ میلیارد وارد می‌کنند و ۱۰ میلیارد می‌فروشند. هیچ نظارتی هم نیست. الان ماشین خریدن برای راننده‌ها آرزو شده، چند نفری با هم جمع می‌شوند کل سرمایه‌شان را می‌گذارند تا ماشین بخرند. استهلاک ماشین هم هست و هزینه‌های سنگین طوری شده که راننده‌ها ترجیح می‌دهند روی ماشین مردم کار کنند و درآمد ثابتی داشته باشند تا ماشین بخرند با هزاران دغدغه.

خانم اسدالهی می‌گوید: به جز همه اینها، گاهی دیدن بعضی صحنه‌ها توی جاده اشک آدم را در می‌آورد. بدترین صحنه برایم دیدن آتش گرفتن و چپ کردن ماشین‌ها خصوصا تریلی‌هاست. گاهی به بقیه راه هم نمی‌دهند یکهو می‌بینی چند صدمتر جلوتر، چپ کرده اند. آتش می‌گیرند و کل سرمایه‌شان در یک لحظه دود می‌شود و به هوا می‌رود. خیلی دلم می‌سوزد و گریه‌ام می‌گیرد.

تصاویر اولین راننده تریلی زن در البرز ، آن هم پشت تریلی ۱۷ متری ! + ویدئو

قضیه ختم به خیر شد

می‌خواهم بدانم برخوردها با یک راننده تریلی خانم چطور است. توی شهر که معمولا راننده‌های آقا به خانم‌ها راه نمی‌دهند.

– توی یکی از سفرها به بندر لنگه توی جاده باریک بندر داشتم سبقت میگرفتم. متوجه نشدم تا همسرم گفت که زدی به آینه ماشین بغلی. تَهِ ماشین خورده بود به آینه تریلی کناری. راننده مدام چراغ می‌زد که بایستم.
ایستادم. دیدم دوتا مرد بلوچ قوی هیکل با همان لباس های بلند بلوچی پیاده شدند. کمی ترسیده بودم. همسرم پیاده شد برای معذرت‌خواهی. داشت می‌گفت؛ “حق با شماست دیگه بهش ماشین نمیدم” که من پیاده شدم. تا دیدند که خانم هستم، کلی هم تشویقم کردند و قضیه ختم به خیر شد.

اینجا هم بزرگترها و قدیمی‌ترها و آدم های بامرام نعمتند. احترام می‌گذارند، خداقوتی می‌گویند و تشویقم می‌کنند. بعضی‌هایشان می‌گویند: “خیلی دل و جرئت داری که راننده تریلی شدی. باعث افتخاری. “

اما جوانترها اینطور نیستند. ‌ در حالیکه من همیشه به همسرم می‌گویم اگر جاده را دست خانم ها بدهند؛ هیچ تصادفی اتفاق نمی‌افتد، چون خانم ها محتاط تر رانندگی می‌کنند.

پلیس‌ها هم گاهی تا مرا می‌بینند ماشین را نگه می‌دارند و فکر می‌کنند همسرم خسته شده و من جایش نشسته‌ام. باور نمی‌کنند که خودم راننده باشم و مدارک داشته باشم. اما خانم ها برایم با دست‌هایشان قلب نشان می‌دهند، بوسه می‌فرستند و گاهی کف می‌زنند.

من عاشق این کارم برای گرفتن دفترچه ترانزیت هم اقدام کردم و به زودی آن را هم می‌گیرم و رانندگی را توی جاده‌های بین المللی تجربه می‌کنم و حتما در آینده از لذتش برایتان می‌گویم. به نظرم فرقی ندارد آدم مرد باشد یا زن، فقط باید به توانایی خودش اعتماد داشته باشد و به خدا توکل کند.

source

morqehaq.ir

توسط morqehaq.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *