Wp Header Logo 1028.png

همشهری آنلاین – حوادث: چند روز قبل زنی جوان سوار بر یک دستگاه اتوبوس بی آرتی در مرکز تهران شد. او در بین راه چشمش به صحنه عجیبی افتاد؛ دختر کم سن و سالی که یک کودک را هم در آغوش گرفته و روی صندلی نشسته بود، دستانش را به سمت کیف مسافری که کنارش نشسته بود، برد و گوشی موبایلش را به سرقت برد. زن جوان که شاهد سرقت بود، وقتی مچ سارق را گرفت، فریاد زد و مسافران دیگر اتوبوس را در جریان این سرقت قرار داد. در این شرایط مردم به پلیس ۱۱۰ زنگ زدند و سارق که راهی برای فرار نداشت به همراه دختر بچه ای که در آغوشش بود، دستگیر شد.

مجرمان سابقه دار

سارقی که بازداشت شده بود، ۱۹ سال بیشتر نداشت و دختر بچه ۳ ساله ای که در آغوش داشت، خواهرزاده اش بود. هرچند او سعی داشت خودش را بیگناه معرفی کند اما ماموران در بازرسی از کیف او، چند دستگاه گوشی موبایل کشف کردند که نشان از سارق سریالی بودن او می داد. علاوه بر این در ادامه بررسی ها مشخص شد که این دختر، یک مجرم سابقه دار در زمینه سرقت است که از نوجوانی، بارها دستگیر ودر کانون اصلاح و تربیت زندانی شده است. در این شرایط او چاره ای ندید جز شکستن قفل سکوتش. دختر جوان که سمیه نام داشت به سرقت های سریالی در اتوبوس های بی آرتی اعتراف کرد. او گفت که با همدستی مادر و خواهرزاده اش سرقت می کردند و حتی مادر او وقتی متوجه لو رفتن دخترش شده، حرفی نزده و از ترسش فرار کرده است. مادر او هم زنی میانسال بود که از جوانی پا در دنیای تبهکاران گذاشته و او نیز بیش از ۵ مرتبه زندان را تجربه کرده بود. با این سرنخ مادر که سرکرده باند بود دستگیر شد و به سرقت های سریالی با همدستی دختر و نوه اش اعتراف کرد. تحقیقات از اعضای این باند با ۳ نسل متفاوت، زیر نظر بازپرس شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت ادامه دارد.

سرقت، ارثیه شوم خانوادگی

سمیه ۱۹ سال بیشتر ندارد و پدر و مادرش از کودکی او را با خودشان به سرقت می بردند. خودش اما دلش می خواسته درس بخواند و یک ریاضیدان مشهور شود چون علاقه خاصی به حل مسائل ریاضی دارد اما تبدیل به سارقی حرفه ای شده است.

آخرین بار کی از زندان آزاد شدی؟

حدود یک سال قبل.

تا قبل از آن چند سال زندان بودی؟

حدود ۳ سال زندان بود. در کانون اصلاح و تربیت دوران محکومیتم را می گذراندم.

و بعد از آزادی، درس عبرت نگرفتی و سرقت را شروع کردی؟

۳ ماه بعد از آزادی از زندان سرقت هایمان را شروع کردیم، آن هم به اصرار مادرم. من خیلی راضی نبودم اما خب نمی توانستم روی حرف مادرم حرفی بزنم. حدود ۹ ماهی می شود که با مادرم سرقت می کنیم البته علی رغم میل باطنی ام.

سرقت را از کی شروع کردی؟

اگر بخواهم صادقانه صحبت کنم باید بگویم که از کودکی. البته من وقتی کودک بودم، سرقت نمی کردم، فقط همراه پدر و مادرم بودم و درواقع از آنها آموزش می دیدیم. کم کم آموزش هایی که دیدم به مرحله اجرا رسید و از ۱۴ سالگی به بعد، سرقت را شروع کردم. درواقع سرقت را از خانواده ام به ارث برده ام اما باور کنید دلم نمی خواست سارق شوم.

چرا سعی نکردی زندگی سالمی داشته باشی؟

وقتی در یک خانواده تبهکار به دنیا آمده باشی، مگر می توانی زندگی سالمی داشته باشی؟ پدرم سارق و هم اکنون در زندان است. مادرم سارق حرفه ای بود و هست. خواهرم و دامادمان هم از سارقان حرفه ای هستند. حتی پدربزرگ و مادربزرگم نیز سارق بودند که هردوی آنها فوت شده اند. راستش خیلی دلم می خواست درس می خواندم و وارد دانشگاه می شدم. من نابغه ام و اگر شرایط ادامه تحصیل را داشتم، یک ریاضیدان حرفه ای می شدم. مسائل سخت ریاضی را چشم بسته حل می کنم اما روزگار با من بد کرد.

برویم سراغ پرونده ات، با چه شگردی سرقت می کردید و چرا خواهرزاده ات را همراهت می بردی؟

پیشنهاد مادرم بود. البته خواهرم و دامادمان، بهمن پارسال دستگیر شدند و در زندان دوران محکومیتشان را می گذرانند. ما هم مجبور بودیم ازدخترشان نگهداری کنیم. مادرم گفت اگر بچه همراهمان باشد، مردم کمتر به ما مشکوک می شوند. تمام نقشه ها را مادرم می کشید و من هم مو به مو اجرایشان می کردم. شگردمان این بود که کنار مسافران اتوبوس با بچه ای که در آغوشمان بود می نشستیم و در فرصتی مناسب، جیبشان را خالی می کردیم. گاهی هم مادرم به مسافران تنه می زد و من موبایل هایشان را از داخل جیبشان برمی داشتم. گاهی هم خودم، سر صحبت را با مسافران باز می کردم تا حواسشان پرت شود و مادرم نقشه سرقت را اجرا کند.

با اموال سرقتی چه می کردید؟

وقتی یک مجرم حرفه ای و برای خودت پیشکسوت باشی، قطعا مالخران زیادی را هم می شناسی. اشاره به مادرم دارم چون او، زنی تبهکار و با سابقه است. گوشی های سرقتی را هم به مالخرانی که می شناخت می فروخت.

چند مورد سرقت با این شگرد انجام داده اید؟

مادرم تعداد دقیقش را می داند اما گمان می کنم بالای ۵۰، ۶۰ مورد باشد. او همیشه مرا تحقیر می کرد که مانند او حرفه ای نیستم. اینبار هم من باعث شدم تا گیر بیفتیم. کاش باز مرا بفرستند کانون. اصلا حوصله کنایه های مادرم را ندارم. درست است که سرقت، ارثیه شوم خانوادگی ام است اما من از اینکه سارقم، حس بدی دارم؛ از سرقت و دزدی متنفرم.

source

morqehaq.ir

توسط morqehaq.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *