Wp Header Logo 1418.png

خاطره حاتمی با نقش آفرینی رئالیستی و قابل باور در سریال پر مخاطب «فقط به خاطر تو» توانست به چهره محبوبی بین مخاطبان تبدیل شود و در ادامه با حضور در آثاری مثل «کیمیا»، «کلانتر»، «آمین» و «بیدار باش» محبوبیتش را حفظ کرد و در کنارش با حضور در فیلم‌های هنری و مستقلی نظیر «ناف» و «صندلی خالی» و درخشش در تئاترهایی نظیر «اسکورسیسی»، «دکلره»، «رویای نیمه شب تابستان» و… توانمندی‌هایش را بر صحنه تئاتر به رخ کشاند. با او مروری به سه دهه دوران کاری‌اش داریم.

شما از سنین کم وارد بازیگری شدید. این علاقه چگونه شکل گرفت؟

ازدوران نوجوانی علاقه به فیلم دیدن داشتم و آن دوران در ذهنم بود که معلم و یا پلیس بشوم. با دیدن فیلم «گوزنها» دیدگاهایم تغییر پیدا کرد.

«گوزنها» فیلم مردانه‌ای است. چه چیز این فیلم برای یک دختر نوجوان قابل توجه بود؟

به مضمونش ربطی ندارد. با دیدن «گوزنها» سینما برایم جدی شد و اینکه یک فیلم چقدر می‌تواند در طول تاریخ و با گذشت یک دهه از ساختش همچنان اثر گذار باشد و فکر کردم که سینما و بازیگری چه ابزار قدرتمندی برای بیان مفاهیم و جلب نظر مردم می‌تواند باشد.

این بیبی فیس بودن به شما کمک کرده که بعد از گذشت بیش از بیست سال هنوز بتوانید نقش‌های دختران جوانی مثل نقش‌تان در سریال «داد زن» به کارگردانی سیامک خواجه وند را ایفا کنید.

قبول دارم و خدا را شکر می‌کنم که چهره‌ام کمک می‌کند که دیرتر بازنشسته شوم.! (با خنده).

سال‌های بعدتر با کارگردانی مثل رضا کریمی در سریال پر شخصیتی به نام «راه طولانی» بازی کردید که بازی‌تان مثل سریال‌های «فقط به خاطر تو» و «گرگ و میش» دیده نشد.

تحلیل‌تان درست است. به هر حال پتانسیل نقش در همین حد بود و نقش یک دختر خانواده بود. پیشنهاداتی هم می‌دادم که معمولا کارگردان با آنها مخالفت می‌کرد و آزادی عملی نداشتم.

بنابراین حضور در این سریال چندان خوشایند نبود؟

به هر حال یک جور کار کارمندی طور بود و چون بازیگرم بدون علاقه قبولش کردم و شور و هیجانی برایم نداشت.

به چه دلیل در آن دوران که دوران پر کاری قاسم جعفری بود در فیلم‌هایش بازی نکردید؟

چند تا پیشنهاد به من داد. اما امکانش فراهم نشد. مثلا یک بار سر کار دیگری بودم و تداخل زمانی وجود داشت و یک بار هم موهایم را از ته به خاطر بازی در فیلم «قرنطینه» زده بودم.

در سریال «راه طولانی» همبازی شدن با رضا کیانیان و افسانه بایگان برایتان چه آورده‌هایی داشت؟

هر دوی‌ آنها بازیگران توانایی هستند و یک سری آداب و حرکات حرفه‌ای را از آنها آموختم.

در سریال «باغ شیشه‌ای» هم با فرامرز قریبیان همبازی شدید. از این تجربه بگویید؟

قرار بود سریال موفقی بشود و فرامرز قریبیان هم به همین خاطر بازی را پذیرفته بود و همه قبل از شروع کار اعتقاد داشتند کار از آن سریال‌های موفق و خیابان خلوت کن می‌شود اما این اتفاق نیفتاد.

با کارگردانان زن مثل فلورا سام هم همکاری داشتید. همکاری با ایشان چگونه بود؟

تجربه خوبی بود و ایشان کارگردان کاربلد و با شعوری است و تجربه بازی در «ماه عسل» و «تعطیلات رویایی» هم برایم جذاب بود. ایشان به بازیگرانش اعتماد داشت و از آنها نظر می‌خواست. این اعتماد نتایج خوبی به همراه داشت. الآن فن پیچ‌هایم، فن‌هایی هستند که این کار من را دوست دارند.

در این دوران در چند مینی سریال نظیر «عشق و مکافات» بازی کردید. آیا از این حضورها راضی بودید؟

راستش را بخواهید بازی‌ در این نوع کارها بیشتر به خاطر مسائل مادی بود. در این کار کنار علی صادقی بازی کردم که در کمدی کارش را بلد است و پارتنر خوبی است. از این نوع تجربه‌ها فقط دو سه تا دارم و کمتر قبولشان می‌کنم.

از ته تراشیدن موی سر بازیگر زن در سینمای ایران برای بار اول توسط فریماه فرجامی در فیلم «سرب» انجام شد. آیا برای تراشیده شدن سرتان در فیلم «قرنطینه» ابایی نداشتید؟

نه واقعا، یک روز رفتم دفتر منوچهر هادی و مختصات نقش را توضیح داد و گفت به دلیل شرایط این شخصیت باید موهایت را از ته بزنی و پرسید آیا این کار را انجام می‌دهی؟ و من هم قبول کردم.

یعنی از اول هیچ مخالفتی نداشتید؟

نه، حتی خوشحال هم شدم و اینقدر ذوق زده شدم که سریع پیشنهاد بازی را پذیرفتم. بعدش دوستانم از من پرسیدند که آیا دستمزد بیشتری برای تراشیدن سرت گرفتی و گفتم نه و سرزنشم کردند که باید بیشتر می‌گرفتم. برای من جذابیت و متفاوت بودن نقش مهم بود.

معمولا در اسکار و سایر جشنواره‌ها بازی در نقش‌های کاراکتر بیمار دیده می‌شود و بازیگرانش جایزه می‌گیرند. آیا توقع نداشتید شما هم برای بازی در «قرنطینه» سیمرغ می‌برید؟

قرار بود فیلم در جشنواره حضور داشته باشد و کارگردان به من گفت به طور حتم برای بازی‌ام جایزه می‌برم. متاسفانه فیلم به جشنواره نرسید. نمی دانم چه حکمتی است که اغلب بازی‌های من در سینما به جشنواره نرسیدند.

از این حیث بازیگر بدشناسی هستید.

بله، خیلی بدشناسم.

آیا به دلیل همین بدشانسی است که وزنه کارهایتان در سینما به اندازه تلویزیون بر خلاف هم دورهای‌تان سبک‌تر است؟

در مورد چند بازیگری که مثال زدید شرایط‌شان با من تفاوت داشت. من مستقل بودم و از جایی حمایت نمی‌شدم و بدون هیچ پشتوانه و حمایتگری بازیگری را شروع کردم. در واقع از صفر کارم را شروع کردم و با تلاشم به اینجا رسیدم. این دوستان شاید به واسطه شرایطشان حمایت‌هایی داشتند.

آیا در جشنواره‌ها و یا اکران خصوصی فیلمها از کارگردان‌هایی که دوست داشتید با آنها کار کنید سوال نمی‌کردید که چرا شما را انتخاب نمی‌کنند؟

نه، بر خلاف ظاهر که می‌گویند بازیگران پر رو هستند من خجالتی هستم و رویم نمی‌شود که به کارگردانی بگویم من را برای فیلمش انتخاب کند.

برای خیلی از بازیگران پیش می‌آید که دستمزدشان داده نمی‌شود. برای شما پیش آمده؟ در این مواقع چگونه برخورد می‌کنید؟

بله پیش امده. یک سری را با پیگیری گرفتم و یک سری دیگر را نه موفق نشدم به حقم برسم.

مثال می‌زنید؟

برای فیلم «شش نفر زیر باران» به کارگردانی علی عطشانی که بعد نامش به «در امتداد شهر» تغییر کرد. تهیه‌کننده‌اش مجید کریمی بود و پول هیچ کسی را نداد و فقط ممنوع الکار شد. در این کار نقش یک دختر معتاد را بازی کرده بودم.

خیلی از بازیگران ترجیح می‌دهند نقش‌های معمولی و روال را بازی کننند. اما مثل این که سر شما برای بازی در نقش‌های غیر معمول و متفاوت درد می‌کند.

خیلی این نوع نقش‌ها را دوست دارم. ایفای نقش‌های معمولی برایم جذاب نیست.

چند تجربه در بازی در فیلم‌های مستقل مثل «ناف» و «صندلی خالی» داشتید. اما این فیلمها چندان دیده نشدند. چقدر از حضور در این فیلمها رضایت دارید؟

از بازی در این فیلمها خوشحالم و جزو بدشناسی‌هایم است که این فیلمها دیده نشدند. همیشه دوست دارم در فیملهای مستقل بازی کنم و تجربه بازی در فیلم‌های کوتاه را هم دارم. الان دلم لک زده در فیلم یک کارگردان آدم حسابی با نقشی خوب بازی کنم و امیدوارم چنین اتفاقی بیفتد.

در سریال «کیمیا» تجربه حضور در دو نقش را داشتید. این تجربه چگونه بود؟

هم سریال و هم بازی‌ها در «کیمیا» دیده شد و خیلی از مردم و همکارانم به من تبریک گفتند.

در «بیدار باش» نقش دختری محکم و مصصم که در جبهه با جوان دست و پا چلفتی مواجه می‌شود را بازی کردید. به نظرم این هم جزو نقش‌های موفقتان است.

این نقشم را دوست دارم. خدا را شکر می‌کنم که بر خلاف خیلی از سوپر استارها امکان بازی در نقش‌های متفاوت را به دست آورده‌ام.

آیا در ابتدای دهه نود به دلیل کیفیت نه چندان خوب کارها در سینما و تلویزیون به تئاتر تغییر مسیر دادید؟

البته قبل از شروع دوران بازیگری‌ام در سینما و تلویزیون در تئاتر بازی کرده بودم و بعد از حضورم در این دو عرصه از تئاتر فاصله گرفتم. بعد از مدتها با پیشنهاد پیام دهکردی بازی در نمایش «متولد شصت و یک» را پذیرفتم.

از چه موقعی با دهکردی آشنا شدید؟

سر سریال «گاو صندوق» که همبازی بودیم با ایشان آشنا شدم و در ضمن استاد بازیگریم در موسسه کارنامه بود.

یادم هست نمایش «متولد شصت و یک» در زمان اجرایش بسیار پر مخاطب بود.

بله، نمایش اجتماعی موفقی درباره احوالات جوان‌های دهه شصت بود و به خاطرش از جشن خانه تئاتر کاندیدا شدم. بعد از این تجربه موفق در نمایش بعدی دهکردی «هیچ کس نبود بیدارمان کند» نیز بازی کردم و نقش دختر جوان پولداری که در دهه سی زندگی می‌کند را ایفا کردم.

از کارهای مهم شما در تئاتر چند همکاری با برادران کوشکی است. این همکاری چگونه شکل گرفت؟

با مصطفی کوشکی در یک مینی سریالی همبازی بودم و من را برای کارهایش دعوت کرد. در نمایش «دکلره» هم ستاره پسیانی بازی می‌کرد و برایش کاری پیش آمد و من را برای جایگیزینی‌اش پیشنهاد داد و نقش هم برایم (دختر رپر 18 ساله) جذاب بود و این بار هم بیبی فیس بودن به من کمکم کرد. در زمانی که این نقش را بازی کردم سی و چند سالم بود و بازتاب‌های خوبی دریافت کردم. در همین سالن که اجرا داشتیم مصطفی کوشکی نمایش «رویای نیمه شب تابستان» را تمرین می‌کرد و در این نمایش هم بازیگری انصراف داد و کوشکی پیشنهاد داد همزمان دو نقش را در این دو کار بازی کنم.

بازی در نمایش «رویای نیمه شب تابستان» در نقش ملکه جن‌ها به واسطه شرایط فیزیکال اجرا به آمادگی بالای جسمانی نیاز داشت. سخت نبود؟

این نقش خیلی سنگین و پر از حرکات فیزیکی بود و نیاز به آمادگی بالای جسمانی داشت و برای بازی در نمایش بازهم کاندیدا از جشن حافظ شدم و چند اجرای موفق در اروپا داشتیم.

در نمایش‌های سالن بلک باکس هم مثل نمایش «تجربه گرا»ی اسکورسیسی کاهانی جلوه موفقی داشتید؟

رسول کاهانی را نمی‌شناختم و فقط می‌دانستم برادر رضا کاهانی است. برای بازی در نمایش «تجربه گرا» در هر روز تمرین با کلی ایده می‌رفتم.

کدام نقشتان را در تئاتر بیشتر دوست دارید؟

نقشم در نمایش «وقتی کبوترها ناپدید می‌شوند» را عاشقانه دوست دارم و برایش کلی زحمت کشیدم. آنقدر تمرینات سخت بود که پاهایم زخمی شدند.

با کدام بازیگر حین همبازی شدن راحت‌تر بوده‌اید؟

رضا عطاران پارتنر خوبی است..

این روزها چه می‌کنید؟

بیشتر نقاشی می‌کنم و چندی پیش نمایشگاهی در دبی داشتم.

منبع: صبا

source

morqehaq.ir

توسط morqehaq.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *