همشهری آنلاین – عیسی محمدی: حالا در هر بخش از این مطالب دنبالهدار، به نکتههای جالبی از این اولویت مهم اشاره میکنیم. زندگی آدمی همراه با رنجهای فراوان است. گاهی از خودمان میپرسیم که واقعا زیستن در میان این همه رنج چرا؟ اما راههای دیگری هم وجود دارد. مثل اینکه در این رنجها که غالبا ناگزیر هستند، معنایی پیدا کنیم.
بیش تر بخوانید:
این میتواند به زندگی ما رنگ و بویی دیگر ببخشد و امید و ایمان را به آن بازگرداند. اجازه بدهید در این مورد، به نکتههایی از کتاب خواندنی «انسان در جستوجوی معنا» از ویکتور فرانکل اشاره کنیم که البته به زبان خودمان آن را بازآفرینی کردهایم:
۱. نخستین رویکرد آن است که در رنجهای خودمان معنایی بیابیم. پدر و مادری که به سختی کار و تلاش میکنند تا رفاه و آینده فرزندشان را تأمین کنند، برای خودشان در دل این رنج معنایی پیدا میکنند.
۲. از رویکردهای دیگر آن است که رنجهای شخصیتان را تبدیل به توفیقها و پیروزیهای شخصی کنید. اما چطور؟ با تغییر نگرش نسبت به آنها.
۳. اگر بخشی از رنجهای شما ناشی از اشتباهات گذشتهتان است، چرا از این اشتباهات برای بهبود آینده سود نمیبرید؟
۴. به این بیندیشید که روزی همه و خود ما نیز خواهیم مرد. فکر کردن به مرگ میتواند رویکرد جالبی برای عمل مسئولانه باشد.
۵. دقت داشته باشید که معنای زندگی ما نیازی نیست که الزاما یکسان باشد. معنای زندگی من و تو و او و ما و دیگران، میتواند متفاوت باشد؛ چرا که سرشتهای روانیمان متفاوت است. پس بهتر است هرکسی، معنای اختصاصی و متناسب با سرشت روانی خودش را انتخاب کند.
۶. فرانکل اشاره میکند زمانی که در اردوگاههای مرگ نازیها بودند، امید به آینده، تماس با طبیعت و تماشای یک غروب ساده، آواز پرندگان، دورهمیهای کوتاه، وقت ناهار و تصور آینده و…، آنها را میتوانست از فروپاشی روانی نجات دهد.
۷. از دیگر تکنیکهای لوگوتراپی، نیت متناقض است. این جمله یعنی چه؟ شما وقتی نیمهشب از خواب بیدار میشوید و دوباره قصد دارید بخوابید، همین نیت شما، کار را خراب میکند و نمیتوانید بخوابید. وقتی نیت میکنید موفق شوید، همین کار خودش ممکن است اوضاع را خراب کند. یا حتی ترسهای شما که نوعی پیشبینی را در اختیارتان میگذارد که باعث به وقوع پیوستن همان شرایط ترسیدن میشود؛ چه باید کرد؟ از نیت متناقض استفاده کنید. مثلا اگر جلوی غریبهها رنگتان از خجالت قرمز میشود، اینبار که جلوی غریبهها قرار گرفتید، بهخودتان فشار بیاورید که رنگتان قرمز شود. این نیت متناقض، باعث میشود تا کمکم ضعف شما رفع شود.
۸. و اما عشق، این چیزی بود که خیلیها را در اردوگاههای مرگ نگه میداشت. فکر کردن به عزیزان و خاطرات خوشی که با آنها داشتیم و اینکه قرار بود روزی به آنها برسیم. در زمستانهای سخت، ما لباسی نداشتیم. با همان لباس تابستان باید سر میکردیم. اما عشق، ما را به طرز شگفتانگیزی سرپا نگه میداشت و مقابل سرما حفاظت میکرد.
source