علی اکبر شکارچی نوازنده باسابقه ساز کمانچه در یادداشتی به مناسبت درگذشت احمد پژمان؛ او را ره گشای بالندگی موسیقی ایران زمین دانست.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی انجمن موسیقی ایران؛ علی اکبر شکارچی نوازنده پیشکسوت کمانچه دراین یادداشتی که در اختیار پایگاه اطلاع رسانی انجمن موسیقی ایران قرار داده آورده است:
جهانا ندانم چرا پروری
چو یرورده خویش را بشکرى
نداند کسى چاره از چنک مرگ
چو باد خزانست و ما همچو برگ
( حکیم فردوسى)
با تأسف فراوان درگذشت دوست واستاد عزیزم، زنده یاد احمد پژمان را به خانواده ارجمند، خصوصاً همسر گرامى شان وبه همه اهالى موسیقى ایران صمیمانه تسلیت می گویم.
حقیقتا در این یکى دو روز که خبر درگذشت زنده یاد پژمان به سرعت در سراسر جهان پخش شد، کمتر کسى را دیدم که اهل موسیقی باشد واز شنیدن این خبر، مات و مبهوت وماتم زده نشود. از بس این مرد بزرگ، مهربان بود و بخشنده.
درسال هاى دهه ۱۳۵۰ اولین بار ایشان را در امتحان کنکور موسیقى دانشکده هنرهاى زیبا دیدم: با همان قامت بلند و روى خوش.
نوبت من که شد گفتم: من تنورى موسیقى هیچى بلد نیستم. با همان خوشروبى گفت: باشه عیب نداره، برو.
از بدو ورود به هنرهاى زیبا، ایشان را مى دیدم ودر کلاس هاى مربوطه حضور داشتم: بدین لحاظ همیشه خود را وامدار دانش موسیقى و محبت هاى او مى دانم. هر وقت ایران بود حتماً به دیدنش مى رقتم واز دریاى دانش موسیقى او که مثل سفره آفتابٍ بى دریغ، براى همه گسترده بود، درس مى گرفتم. وهر وقت هم که به آمریکا مى رفت، تلفنى با او در تماس بودم.
“کنت دوگوبینو ” نویسنده، پژوهشگر وسفیر فرانسه در ایران، در جایی از خاطراتش مى خواندم: هر خارجى اى که به ایران سفر مى کند، دوست دارد دوباره از ایران دیدن کند وهر ایرانى هم که به خارج از کشورش مى رود، یکى از آرزوهایش این است که به ایران برگردد و در وطنش بمیرد.
در آخرین تماسى که با ایشان داشتم، پرسیدم: استادجان، کی برمیگردى ایران؟ با حسرت گفت: گرچه آرزو دارم بیام ایران ولى، دیکه نمى تونم سفر کنم و سوار شدن به هواپیما برایم سخت است
صد افسوس که حداقل وآخرین أرزوى این مرد بزرگ، دور از وطن ودر غربت با جسم او در خاک خفته است
بدرود اى ادیب خردمند و خلاق
بدرود اى وطن پرست صادق و دلیر
بدرود اى ره گشاى بالندگى موسیقى ایران زمین
بدرود
source