Wp Header Logo 1025.png

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، امیر رفیعی که با مستند ماندگار «من ناصر حجازی هستم…» وارد سینما شد و راه را برای ساخت مستندهای ورزشی باز کرد و در ادامه چند اثر شاخص دیگر هم به یادگار گذاشته، این‌بار نه به‌عنوان فیلم‌ساز، که با اتکا به حقوق شهروندی‌ خویش به ادعاهای شهرداری تهران در جریان بحران جنگ اخیر واکنش نشان داده که گفت‌وگوی زیر بر اساس تجربه‌ زیسته وی تنظیم شده است.

از «قلب یک محله آرام» تا «شروع یک پایان»

-اگر ممکن است در ابتدا از محل زندگی خود و زمان حادثه بگویید.

چند سالی است پدر و مادرم در محله‌ اقدسیه از منطقه یک ناحیه ۹ شهرداری تهران ، سکونت دارند و‌ خودم هم کنار آنها. وقتی‌که بامداد ۲۳ خرداد، آپارتمان رو به رویی ما، مورد حمله قرار گرفت، خواب از چشم محله مان پرید و زندگی‌ها دوپاره شد تا به چشم ناظر بر خسارت‌های جانی و مالی بسیاری از مردم باشم.

وعده‌های بی‌نظم و بی‌محل؛ از بوروکراسی کاغذی تا بی‌نظمی مدیریتی

– مدت زمان اقدام اولیه مسئولان برای رفع مشکلات چقدر بود ؟

به‌جز پاکسازی آوار در همان یکی دو روز اول و فقط در حد کوچه نه حیاط و پارکینگ‌ و پشت‌بام و دیگر فضاهای باز در آپارتمان‌ها که مملو از خرده شیشه‌ها و بقایای فروریخته ناشی از انفجار و… بودند، تا پایان جنگ حضور موثری از سوی مسئولان ندیدم و حتی در سختی تردد، دریغ از درک لازم به دادن نایلون جهت نصب جای شیشه‌های شکسته و‌ این در حالی است شهردار تهران مدعی شده «اجازه ندادیم کار مردم ذره‌ای روی زمین بماند» که البته راست می‌گوید، چون کارهای مردم، زیر آوار وعده‌ها دفن شدند. در میانه‌های جنگ که بیشتر ساکنین منازل را ترک کرده بودند، دیدم تکه کاغذی کوچک را به شکلی شرم‌آور با چسب نواری، کنار درب ورود به آپارتمان در اشاره به ارزیابی خسارت واحدها با مراجعه به شهرداری منطقه یک چسبانده‌اند.

امیر رفیعی آسیب دیده از جنگ 12 روزه (2)

چون سال‌ها مدیریت ساختمان را بر عهده داشته‌ام، علی‌رغم میل باطنی و در احترام به خواسته واحدها، راهی آنجا شدم که در پرسش از محتوای آن کاغذ، پی بردم ناآگاه‌تر از مراجعه‌کننده‌ها هستند و بر نبود هیچ مصوبه‌ای‌حرف می‌زنند. 

در بازگشت به منزل، یاد پلاکاردی از ستاد بحران افتادم تا راهی این بخش شوم. آنجا وعده نصب شیشه‌ها را به حدود یک هفته بعد دادند منوط به بازگشت ساکنین در منازل‌شان. فرم‌های مربوطه را که گویا اولین نفر بودم، امضا کردم، ولی نبود بودجه، داشت این زمان کوتاه را به سمت منتفی شدن می‌برد اما سرانجام روی وعده‌شان که در ساختمان ما از ۱۰ واحد به‌طور میانگین هر واحد ۱۵ میلیون تومان می‌شد، نه از لحاظ زمان که برای اجرا ماندند تا در گذشت بیش از یک ماه، سرانجام شیشه‌ها تنها در داخل واحدها، جای نایلون‌ها را بگیرند و وسیله سرمایشی هم روی خوش نشان دهد و جای خروج از کناره‌های پنجره‌ها، بالاخره موثر واقع شود، هرچند تا همین امروز هم این وعده در فقر نیرو، کامل نشده است.

امیر رفیعی آسیب دیده از جنگ 12 روزه (3)1

از این‌جا به بعد را که خاتمه جنگ اعلام شد، افراد و گروه‌های مختلف بودند که می‌آمدند و می‌رفتند. از ستاد بحران آذربایجان شرقی با اخذ کپی مالک و خانواده مالک گرفته! تا اشخاص متعدد از ناحیه ۹ شهرداری، همه وعده دادند و پرونده ساختند و از جبران خسارت‌های ساختمانی و لوازم خانگی گفتند. اما نتیجه‌ای جز ایجاد بوروکراسی کاغذی که فقط گرد و‌ غبار  بر درون‌های زخم خورده می‌پاشید، نداشت. مگر برای چند واحد در چند ساختمان که در عموم آنها، پرداخت‌ها سلیقه‌ای بود و فاقد کارشناسی درست و بقیه مردم هم که تا همین الان همه روزه پلاکارد تبلیغاتی مراجعه به شهرداری را برای جبران خسارات ساختمانی و… می‌بینند، یا در بلاتکلیفی به‌سر می‌برند یا با دلایلی چون «گم شدن پرونده»، «تشکیل مجدد پرونده»، «زمان تشکیل پرونده گذشته است» و… مواجه هستند.

برای این رفتارها، دلیلی نمی‌توان آورد مگر وجود یک بی‌نظمی که این بی‌نظمی، یا حاصل سوءمدیریت است یا نوعی سیستم خاص برای انجام امور در موقعیت پس از جنگ! و شاید اینها بخشی از همان «کلی ایده»‌ شهردار بوده که چندی پیش از آنها حرف زد و حتی خواندم که سقف پرداخت نقدی خسارات منازل آسیب دیده را به ۵۰۰ میلیون تومان افزایش داده و هم‌چنین بنا شده تیم‌های سه نفره‌ای در بخش فنی و عمرانی نواحی شکل بگیرند و… و تا وقتی‌که رقم نهایی و دقیق اعلام شود، عدد ۷۰ میلیون تومان برای جبران خسارت ساختمان پرداخت شود. کاش شهردار جسارت دادن مجوز ساخت فیلمی مستند را به شخص خودم بدون دخل و تصرف در محتوا با برخورداری از حق پرسش می‌داد تا شهروندان در حق طبیعی‌شان، ببینند این افزایش مبلغ یا ادعا در پرداخت ۷۰ میلیون تومان، تا چه حد از بی‌نظمی‌های مورد اشاره دور است؟

پرداخت‌های سلیقه‌ای و ژست‌های شهردار

-آیا با مسئولان ناحیه ۹ شهرداری منطقه یک دیدار داشتید؟

از قضا به شهرداری ناحیه ۹ رفتم که کامل متوجه پرداخت مبالغ به همان صورت پیرامون برخی از واحدهای محله در راستای جبران خسارت ساختمانی شدم. طی پرسش بابت واحدمان گفتند پرونده‌ای تشکیل نداده‌ایم که همین نقض در گفتار، منجر به دیداری عجیب با شهردار ناحیه و مواجهه با کلی وعده‌های متناقض شد. ایشان با ادبیات غریبه به این دوران، با جمله «این‌جا نشسته‌ام تا خدمت‌گذار مردم باشم» حرف‌هایش را شروع کرد که تکرار این جمله تمامی نداشت. او با تایید صحبت زیر مجموعه خود در ادبیاتی که مزه تلخ تهمت به خویش را انتقال می‌داد، سعی می کرد صداقت مرا زیر سوال ببرد. اما وقتی مسئول دفتر وی خواسته یا ناخواسته تایید کرد که پرونده جبران خسارت لوازم خانگی ما در سیستم موجود است، تغییر موضع شهردار را دیدم.

ابتدا از واگذاری بُن ۲۵۰ میلیون تومانی سخن گفت که در تعجب از این حرف، غرق در افکار خویش گشتم که در مثال پرده‌های پاره شده به دلیل شکستگی شیشه‌ها را با هزینه شخصی خرید و نصب کرده‌ایم و حال دوباره باید پرده بخریم! که شهردار ناحیه، حرف زده شده را رد کرد و‌ قول پیگیری برای دریافت مصوبه جبران خسارت ساختمانی را داد. پس از آن جلسه و شنیدن تداوم وعده‌ها، در مراجعه آخر، یکی از همان بُن‌ها را از داخل کیسه‌ای خارج کردند و خواستند تحویل دهند که گفتم باز کنید و عدد را بخوانید، ۶۰ میلیون تومان بود، رضایت‌خاطر را می‌شد در چهره‌شان دید و حتی اس‌ام‌اس جهت دریافت آن نیز مقابل ادعای اخیر شهردار تهران که بیان کرد بُن‌ها را به در منازل می‌فرستیم. آمد و برخلاف اولین دیدار که در راستای موردی از مشاعات ساختمان می‌گفت سایت یا سامانه بسته است، این‌مرتبه از رفع آن مشکل سخن به زبان آورد. ولی برخلاف باوری که داشتند، بُن را قبول نکردم چون دیگر به پرداخت‌های سلیقه‌ای و غیرکارشناسی و ژستی که بیشتر شبیه نمایش بود تا جبران واقعی، ایمان آوردم. از ناحیه خارج شدم و شاد بودم که اگر خسارتی مالی به خانواده‌ام رسیده ولی سهمی در تلاش برای آسیب زدن به فرهنگ مردم نداریم، فرهنگی منجر به این‌که من بگیرم و بی‌خیال بقیه! 

تکرار یک زخم کهنه؛ از آوار جنگ تا چهارشنبه‌بازار

-آیا موارد دیگری از این بی نظمی ها در دستگاه های دیگر نیز مشاهده کرده اید؟

ساختمان‌های تخریب‌شده مقابل آپارتمان ما با مشاهده هر روزه خانواده‌ها از پنجره آشپزخانه‌شان در تداعی شب حادثه، رها به حال خودشان هستند و فقط هر از گاهی با چند اقدام نمایشی، از این رهایی خارج می‌شوند و اگر هم نمایشی نباشند، در اندک نیروهای مستقر، شکل نمایشی می‌گیرند که کاش اگر در تسریع موضوع، توان لازم را ندارند، حداقل مروری بر قوانین سازمان زیباسازی داشته باشند و جهت افزایش ایمنی، کم کردن گرد و غبار، ارتقای روحیه ساکنین محله و کمی التیام بخشیدن به زخم‌ها، نمای آپارتمان‌ها را تا تعیین تکلیف، در شکلی زیبا بپوشانند که نه تنها چنین اقدامی نکرده‌اند که بنرهای قبلی تذکر به عدم پارک کردن اتوموبیل‌ها در پی ورود جرثقیل یا… به کوچه را که دیگر این ورود تمام شده نیز از نمای این ساختمان‌ها جدا نمی‌کنند و تازه مبل و… هم بر پشت‌بام‌شان به شکل انباری می‌گذارند.

از سوی دیگر، مدت‌ها قبل که «دوشنبه‌بازار» را بی‌توجه به مسکونی بودن محله، احوال مردم، ترافیک و شلوغی‌های ناشی از آن و…، راه انداخته بودند، حال با «چهارشنبه‌بازار» دوباره برپا کرده‌اند آن‌هم در کنار خانه‌‌هایی که زخم‌شان هنوز تازه است که این بساط‌فروشی بیش از یک کاسبی، به یک تمسخر شبیه می‌ماند.

امیر رفیعی آسیب دیده از جنگ 12 روزه (1)

به اینها، کانکس بزرگ و خالی و بدون نگهبان ابتدای پارک کوچه‌مان را با سطل‌‌ آشغالی‌هایی که دیر به دیر خالی می‌شوند هم اضافه کنید که این کانکس، به‌رغم وعده‌ها در برداشتن آن، به حال خود رها شده تا ناظر بر یک بی‌تفاوتی دیگر به روح و روان مردم باشیم.

امیر رفیعی آسیب دیده از جنگ 12 روزه (3)

بماند هنوز تکلیف اتوموبیل‌های آسیب دیده یا تخریب شده نیز نامعلوم است و فقط چون اشخاص مشهور، مقابل دوربین این کارشناس و آن کارشناس قرار می‌گیرند که امیدوار هستم این یکی دیگر به شهرداری واگذار نشود.

ژست نو، هزینه هر وعده بی‌سرانجام

-آیا در این مدت، به شما مکانی برای سکونت داده شد؟

خوشبختانه نیازی به آن پیدا نکردیم و خانه‌مان را فارغ از دو ماه سختی کشیدن‌های مادر در مشکلات درد کمر به این سن و سال و چک‌های برگشتی مشتری‌های پدرم در این وضع اقتصادی گنگ و مبهم، با هزینه شخصی سرپا نگه داشتیم تا پرداخت از جیب ما باشد و ژست آن‌هم برای شهرداری.

البته این پرداخت از جیب ما و‌ بیان این صحبت‌ها، به معنای گذشت از حق و حقوق خانواده‌ام که دست‌شان هرگز بر بیت‌المال نبوده، نیست. آنها سال‌ها زحمت کشیده‌اند و پدرم نیز در شغلی آزاد چون گذشته، کماکان با نزدیک به ۷۰ سال سن کار می‌کند بلکه اینها در قصد ورود به بی‌نظمی‌های مالی بوده و برقراری عدالت برای همه.

اول گلو‌ را بمالید، بعد قصه بگوبید

-به‌عنوان فیلم‌ساز، این تجربه چه تاثیری بر نگاه‌تان داشت؟

از خود نوشتن را، از حس حال نوشتن را تا به فاصله از خویش نرسم و‌ اگر به هر دلیل در حال وارد شدن به صحنه قلابی زندگی هستم، مانع ورود به آن شوم و در مسیر زندگی حتی به بهای تمام شدن و آب شدن در خود، آن‌را صحیح به نگارش درآورم که‌ همین عاملی می شود تا هنر به شکل شرافت در درون آدمی رشد کند نه به قصد کاسبی با تحمیق دیگران… که این‌روزها، تکرار تلخی دیگری را به شکلی دیگر تجربه می‌کنم وقتی می‌بینم شهردار تهران با فرافکنی بیان می‌دارد: «مردم در بازسازی واحدهای آسیب‌دیده، هیچ هزینه‌ای نباید پرداخت کنند و اگر هزینه‌ای کردند، مبلغی که خرج شده، به آن‌ها بازگردانده می‌شود» یا در ادامه وعده‌های توخالی با سخنی دارای گزند به روح مطرح می کند: «پیام ما به مردم این است که ما تکلیفی نسبت به شما داریم که آب در دل شما تکان نخورد» و حتی شنیده‌ام خواستار این شده تا در مدیریتی صحیح و طی مشارکت مردم، آب و انرژی تهران را در دست بگیرد و آنها را ثروتمند کند که بر پایه آن‌چه به وضوح از بی‌نظمی‌های مالی شهرداری و وعده‌های اخیر او دیده‌ام، چون شهروندی دارای حق و حقوق، یک جمله خلاف لحن خویش و شکل لحن وی با ابراز تاسف که مجبور به بهره از این لحن می‌شوم، به ایشان بگویم: «وقتی می‌خواین اسم آب و انرژی و ثروتمند کردن مردم رو بیارین، خوب زبون رو تَر کنین که مثل وعده‌ پرداخت به جنگ زده‌ها، زبون خشک نشه» تا در باور آن‌چه ابتدا مطرح کردم، نتوانم به حرمت ذات حقیقی حرفه‌ام، مقابل این نمایش‌نامه‌‌ای که با آشفتگی و بی‌اعتمادی روی صحنه رفته، سکوت کنم تا این‌گونه در سهم و‌ توانی که دارم، صدای آن مردمی باشم که در میان وعده‌های مسئولان، به هر دلیل قادر نیستند صدای خود را به جایی برسانند و نمی‌دانند چگونه از حق خود دفاع کنند و در مقابل ارائه آمارهای داده شده‌ای که درست وارونه حقیقتی از زندگی‌شان است، مجبور شوند غم را به اعماق وجودشان ببرند تا زود یا دیر، این غم به اشکال مختلفی از خود نمایشی دردآور را بروز دهد.

شهرداری وعده داد، ولی هیچ نداد!

-حرف پایانی؟

می‌دانم کم‌ترین خروجی در پی این حرف‌ها، می‌تواند به سمتی از آن بخش در جامعه برود که به دلیل تبلیغات سلیقه‌ای شهرداری، حمایت این سازمان را در شکل تعریفی‌ آن در قبال خسارت‌های مالی آسیب‌دیده‌ها باور کرده بود و حال با آگاهی از واقعیتِ این حمایت، متوجه می شود حمایت صورت گرفته ولی گزینشی بر پایه بی‌نظمی تعریف شده در یکی از سوالات.

source

morqehaq.ir

توسط morqehaq.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *