Wp Header Logo 14.png

رضا غلامی مدیر مسئول بازارنیوز طی یادداشتی نوشت: در شرایطی که قیمت های نسبی بدلیل اختلالات قیمتی ایجاد شده توسط عوامل خارجی به هم می ریزند، فرصت طلبان به دنبال سوءاستفاده از این شرایط هستند. این رفتار منفعت طلبانه در سایه سیاستگذاری غیرمقتدرانه و منفعل، باعث می شود منابع کشور به سمت گروه های خاص (فرصت طلبان)، منحرف شود که نتیجه آن، بصورت تخصیص نادرست منابع و نابرابری در توزیع درآمد و ثروت بروز می کند. یکی از این موارد، به هم ریختن قیمت نسبی کالاها و خدمات بدلیل افزایش قیمت ارز ناشی از تحریم و تدابیر نادرست دولت ها در مقابل تحریم است. در نتیجه اختلالات قیمتی ناشی از افزایش قیمت ارز، گروه کثیری از مزد و حقوق بگیران آسیب جدی می بینند با این توجیه که دستمزدها را نمی توان به اندازه تورم حاصل از افزایش نرخ ارز افزایش داد، چون تولید بزرگتر نشده است. این یادداشت تلاش دارد به زبان و مثالی ساده به تشریح این موضوع بپردازد.

براساس آمار و اطلاعات موجود، طی حدود 14 سال گذشته، قیمت ارز از رقمی حدود 1100 تومان در سال 1390 به حدود 110.000 تومان در سال 1404 افزایش یافته و حقوق یک معلم، از متوسط 450 هزار تومان در سال 1390 به حدود متوسط 19 میلیون تومان در سال 1404 رسیده است. یعنی در این دور کوتاه، قیمت هر دلار در کشور بیش از 100 برابر و متوسط حقوق معلمان حدود 42 برابر شده است. یعنی قدرت خرید معلمان طی این دوره کمتر از نصف شده است.

سوال این است که چرا معلمان به عنوان معیار مقایسه انتخاب شده امد؟ در پاسخ باید گفت که معلم، عامل تولیدی است که در تمام دنیا، هم تقریبا خدمات همگنی ارائه می کند و هم معمولا حقوق ثابتی دریافت می نماید. البته در خصوص ارائه خدمات، اگر نگوییم که معلمان ایرانی بهتر از معلمان مثلا آمریکایی (به عنوان کشوری که پول آن مبنای مقایسه است) هستند، کمتر هم نیستند. چراکه معلمان ایرانی، علاوه بر ساعت کار بیشتر و اداره کلاسهای شلوغ تر، کیفیت کار آنها به گونه ای است که این همه دانش آموز المپیادی و نخبه در سطح کشور، نتیجه کار آنها و نظام آموزشی کشور است. لذا اگر نگوییم کارآیی معلمان ایرانی بیشتر از آمریکایی نیست، کمتر هم نیست.

با وجود یکسان بودن کارآیی معلمان در دو کشور ایران و آمریکا، دریافتی آنها نسبت به هزینه زندگی متفاوت است. در واقع، همان معلم ایرانی که نه تنها کارایی او کاهش نیافته بلکه بدلیل مجرب تر شدن در طول زمان، کارآیی بیشتری می تواند ایجاد کند، با افزایش نرخ ارز، مدام فقیرتر شده تا جایی که برای تأمین هزینه های زندگی نیز دچار مشکل گردیده است. یعنی کاهش درآمد او ناشی از کم کاری یا کاهش کارایی او نیست بلکه حاصل عاملی بیرونی است که در اختیار او نیست و او بالاجبار این پیامد را متحمل می شود.

طی یک بررسی ساده در مورد حقوق معلمان و هزینه زندگی آنها (با استفاده از هوش مصنوعی و بررسی منابع آماری مختلف)، نتایج شگفت انگیزی بدست می آید.

بر اساس داده‌های موجود، در سال ۲۰۲۵، میانگین حقوق یک معلم تمام‌وقت در مدارس آمریکا حدود ۷۴٬۲۰۰ دلار در سال است. این حقوق معمولاً شامل کسورات مالیاتی، بیمه و سایر هزینه‌ها می‌شود، اما برای ساده کردن محاسبات، همین حقوق ناخالص را در نظر می‌گیریم. از سوی دیگر، متوسط قیمت یک بیگ مک (ساندویج همبرگر پرفروش) در آمریکا حدود ۵٫۷۹ دلار است. بنابراین، یک معلم می‌تواند با حقوق سالانه‌اش، حدود ۱۲٬۸۰۹ عدد بیگ مک بخرد.

همچنین، طبق گزارش‌های وزارت آموزش و پرورش و سازمان امور اداری و استخدامی ایران، با احتساب رتبه‌بندی معلمان، سابقه متوسط ۱۰-۱۵ ساله و مزایای پایه مانند حق عائله‌مندی؛ حداقل حقوق معلمان در ایران از ۱۵-۱۶ میلیون برای تازه‌کاران تا ۲۰-۳۰ میلیون برای معلمان با سابقه بالا متغیر است و بر اساس داده‌ها، متوسط حقوق ماهانه یک معلم در مدارس دولتی ایران در سال ۱۴۰۴، حدود ۱۹ میلیون تومان و حقوق سالانه ناخالص آن حدود ۲۲۸ میلیون تومان برآورد شده است. اگرچه کسورات مالیاتی و بیمه حدود ۱۰-۱۵ درصد وجود دارد ولی برای محاسبه قدرت خرید ساده، درآمد ناخالص را در نظر می‌گیریم. از سوی دیگر، میانگین قیمت یک ساندویچ همبرگر معمولی در تهران حدود ۲۰۰ هزار تومان است که در برخی برندهای معروف تا 400 هزار تومان هم افزایش می یابد. همچنین متوسط قیمت فلافل در تهران حدود 70 هزار تومان است. یعنی یک معلم می تواند با حقوق سالانه خود 1140 همبرگر 200 هزار تومانی، 570 همبرگر 400 هزار تومانی، 3257 ساندویچ فلافل 70 هزار تومانی و بطور میانگین 1120 ساندویج ترکیبی از ارزان و گران بخرد.

از مقایسه قدرت خرید دو معلم با کارآیی تقریبا مشابه در دو کشور، متوجه می شویم که یک معلم آمریکایی با حقوق سالانه خود می تواند 12.809 وعده غذایی و یک معلم ایرانی در حداکثر مقدار 1.120 وعده غذایی بخرد. در این شرایط، اگر بخواهیم قدرت خرید  معلم ها را در دو کشور برابر کنیم یعنی طوری عمل کنیم که معلم ایرانی نیز همان تعداد ساندویچ را بخرد که معلم آمریکایی می تواند بخرد، باید حقوق معلم ایرانی را، به فرض ثبات سایر عوامل، حدود 12.5 برابر نماییم و مجموع حقوق ناخالص سالانه او را به بیش از 2.8 میلیارد تومان برسانیم. در آن شرایط، حاصل تقسیم درآمد ناخالص معلم ایرانی به آمریکایی، حدود 38.6 هزار تومان بدست خواهد آمد که نرخ برابری دلار براساس برابری قدرت خرید است.

همین نگاه، در مورد قیمت بنزین هم قابل توجه است. با در نظرگرفتن متوسط قیمت هر لیتر بنزین در آمریکا و ایران به ترتیب 0.8 دلار و 2500 تومان، هر معلم آمریکایی و ایرانی به ترتیب می توانند 92.700 و 91.200 لیتر بنزین با تمام حقوق خود بخرند. یعنی قدرت خرید آنها با احتساب قیمت بنزین های موجود، تقریبا با هم برابر است. به بیان دیگر، براساس برابری قدرت خرید، قیمت بنزین 2500 تومانی برای معلم ایرانی که متوسط حقوق ماهانه اش حدود 19 میلیون تومان است، معادل بنزین لیتری 80 سنت برای معلم آمریکایی با حقوق متوسط ماهانه، 6180 دلار است.

البته محاسبات فوق بسیار ساده هستند و به همین دلیل نمی توانند مبنای تعیین قیمت ارز قرار گیرند. در واقع، برای محاسبات دقیق تر، نیاز به تعدیلات زیادی هست مثل این که باید سبد مصرفی را گسترده تر و متنوع تر در نظر گرفت و کالاها یا خدمات را با دقت بیشتری همگن کرد و همین طور، خالص دریافتی (پس از کسر مالیات و بیمه و …) مورد توجه قرار گیرد، ولی همین اعداد و ارقام هم نشان می دهند که نرخ ارز 100 و 112 هزار تومانی چقدر دور از نرخ برابری قدرت خرید تعیین شده است و چقدر مردم ما بخصوص دارندگان حقوق های ثابت را فقیر کرده است. در واقع، نرخ بالای ارز، نتوانسته به بزرگ شدن کیک اقتصاد بیانجامد که از محل آن حقوق آن معلم بیچاره هم افزایش یابد بلکه تنها نصیب گروهی خاص شده است که نتیجه آن، تشدید توزیع نابرابر درآمد و ثروت طی دو دهه گذشته و افزایش شدید جمعیت زیر خط فقر و کاهش تعداد ثروتمندان (به گفته وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی) است.

با توجه به موارد فوق، لازم است در شرایطی که اختلالات قیمتی گسترده وجود دارند، دولت بصورت فعال و هوشمند وارد شده و تلاش نماید که این اختلالات را حداقل نماید والا گروه های ذی نفع، کل منافع حاصل از اختلالات قیمتی را به نفع خود مصادره خواهند کرد و بخش زیادی از مردم اسیر فقر و بدبختی شده که می تواند به بحران اجتماعی بیانجامد.

لینک کوتاه:
https://bazarnews.ir/?p=237171
کپی شد

source

morqehaq.ir

توسط morqehaq.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *