۱- رژیم صهیونیستی بیش از یک سال است در طوفانالاقصی دستوپا میزند.
این رژیم در این نبرد ، جز خشونت عریان، نسلکشی و ارتکاب جنایات جنگی حرفی برای گفتن ندارد.
شکار پهپادی حزبالله از جنایتکاران جنگی تیپ ویژه گولانی و پرتاب موشک در مقیاس بهطور متوسط ۱۰۰ تا ۱۵۰ فروند در روز و شب و مقابله نیرومند و پهلوانانه در زمین برای جلوگیری از نفوذ و پروژه دستاوردسازی ارتش صهیونیستی، آنهم پس از شهادت سیدحسن نصرالله یک ورق تازهای در تاریخ طلایی مقاومت در غرب آسیا است.
تغییر معادله جنگ و عبور از پدافند به آفند، ارتش تروریستی رژیم اشغالگر قدس را گیج و مبهوت ساخته است.
ضربه به تیپ ویژه گولانی که رسانههای دشمن از آن بهعنوان مرگبارترین عملیات پهپادی حزبالله یاد میکنند ، حرف جدید این تغییر معادله است.
رژیم اشغالگر قدس پس از یک سال نبرد خونین در هوا ، زمین و دریا هیچ دستاوردی نداشته است. آنها نتوانستند صدای مقاومت و حماس را در غزه خاموش کنند.
آنها اسرای خود را نتوانستند آزاد کنند و به هیچیک از اهداف اعلامشده نرسیدند.کودککشی و ارتکاب جنایات جنگی و انعکاس آن در رسانههای آزاد جهان، جامعه جهانی را علیه مشروعیت رژیم صهیونیستی بسیج کرد. لذا آنها از نسلکشی هم طرفی نبستند.
رژیم اشغالگر قدس فکر میکرد گشودن آتش بیشتر در شمال و گسترش نبرد با حزبالله مفری برای این معرکه میتواند باشد. اما عملا خود را درگیر جنگی کرده است که کمترین نتیجه آن تن دادن به تکرار نتایج نبرد ۳۳ روزه حزبالله در سال ۲۰۰۶ است.
۲- استمرار شرارت صهیونیستها در ترور هنیه و شهادت سیدحسن نصرالله و ترور رهبران جهادی و فرماندهان مقاومت ، عملا تکثیر صورتمسئله جنگ در غزه که اسرائیل پاسخی برای آن ندارد.
جمهوری اسلامی ایران با عملیات صادق ۱و۲ نشان داد تحولات منطقه را هوشمندانه رصد میکند و گزینههای بیشماری برای نگهداشتن آمریکا و رژیم صهیونیستی در «تله جنگ» دارد.
جمهوری اسلامی غیر از مواضع رسمی دیپلماتیک و اقدامات نظامی روشن و کمرشکن در عرصه دیپلماسی عمومی به «زبان بدن» روی آورد.
نماز نصر در تهران با حضور میلیونها نفر و سفر وزیر خارجه ما در اوج بمباران بیروت به لبنان ، مواضع صریح رئیسجمهور در مجامع منطقهای و از همه مهمتر سفر قدرتمندانه رئیس مجلس به لبنان و حضور در ویرانههای بهجامانده از شرارت اسرائیل نوعی سخن گفتن از اقتدار ایران با زبان «بدن» بود.
رژیم صهیونیستی با این زبان آشناست میداند در آن بلوف نیست.
۳- بین مفهوم «پیروزی» و «چیرگی» فاصلهای وجود دارد که دیکتاتورها و ستمکاران تاریخ از وجود این فاصله بیخبر هستند.
کافی است به حادثه کربلا و واقعه عاشورا یک نگاه گذرا کنیم و ماندگاری آن را در تاریخ بشر از منظر مفهوم «پیروزی» و «چیرگی» درک کرد.
دستاوردهای ما در دفاع مقدس و پسازآن و ظهور یک قدرت بزرگ در غرب آسیا نشان میدهد پیروزی مقطعی دشمن و برخی عدم فتحهای ما نمیتواند نوعی «چیرگی» برای حریف باشد. بهقولمعروف شاهنامه آخرش خوش است. حزبالله و حماس و حوثیها در یمن و اصحاب مقاومت در عراق و سوریه آمادگیهایی دارند که شگفتانههای آن در سال دوم جنگ غزه دیدنی خواهد بود.
۴- اینکه وزیر محترم خارجه ما میگوید: «مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا به دلیل شرایط خاص منطقه متوقفشده است» حکایت از این دارد که نتانیاهو همه راههای صلح ، آرامش و آتشبس را در سرزمینهای اشغالی بسته است.
آنها به آوارگی و زندگی سگی در پناهگاهها تن دادهاند. این موضع نتانیاهو نشان میدهد کسانی که در سمت درست تاریخ ایستادهاند هیچ راهی جز مقاومت ندارند.
ظاهرا این آخرین جنگی است که در غرب آسیا صدای توپ ، تانک ، موشک و پهپاد آن شنیده میشود پسازاین دیگر جنگی چه متقارن و چه کلاسیک وجود نخواهد داشت. چون صهیونیستها قرار است روزها و شبهای جهنمی را تجربه کنند تا از صفحه روزگار محو شوند.
۵- آمریکا خود را درگیر راهبردیترین جنگ و شدیدترین و طولانیترین جنگ کرده است. رژیم صهیونیستی آمریکا را پس از جنگ دوم جهانی ، جنگ کره ، ویتنام ، افغانستان ، عراق و سوریه بار دیگر به «تله» یک جنگ فرسایشی انداخته است.
نتیجه این جنگ از پیش معلوم است. صهیونیستها با هر عملیات یک میخ بر تابوت سربازان خود و آمریکا خواهند کوبید.
زبان واحد دیپلماسی و میدان در ایران نشان میدهد ایران آماده ورود به هر گزینهای با پیشبینی و پیشگیریهای معقول و دقیق است.
ما وارد نبرد ارادهها و جنگ روایتها با شرورترین و جنایتکارترین عناصری هستیم که در تاریخ بشر بیسابقه است.
آخر وعاقبت این «مچاندازی» از پیش معلوم است.
ما در پیروزی حق بر باطل ذرهای تردید نداریم.
source