فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
سر تسلیم من و خشت در میکدهها
مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت
ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت
حافظا روز اجل گر به کف آری جامی
یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت
شرح لغت: معنی لغتی برای این غزل وجود ندارد.
تفسیر عرفانی:
حضرت حافظ در بیت چهارم می فرماید:
من سر تسلیم و رضا بر خشت در میخانه می گذارم و با عشق، همساز می شوم. مدعی نادان اگر معنی سخن را در نیابد، باید قانع شود که مغزش از نظر عدم درک با خشت میخانه عشق، یکسان و برابر است.
تعبیر غزل:
عیبجویی از دیگران کار بسیار زشتی است. هر کسی مسئول عواقب اعمال خود است و از ظاهر انسانها نمی توان به باطن آنها پی برد و کسی از باطن دیگری خبر ندارد. درست است که همه انسانها جایزالخطا هستند ولی انسان عاقل از اشتباهات دیگران درس می گیرد و آن را تکرار نمی کند. پس تو نیز از تجربیات دیگران استفاده مفید کن.
source